نور هدایت



تسلیت شهادت امام هادی(ع)


به مناسبت تخریب بقیع قبور ائمه علیهم السلام

کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع

تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع

کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من

تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع

کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد

اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع

آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال

در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع

آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار

جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع

آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان

تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع

آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان

قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع

آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک

از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع

اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق

اى موید جان عالم باد قربان بقیع

#ما_بقیع_را_میسازیم


##هشت_شوال #هیئت_روضة_الحسن_علیه_السلام # خاکبوس_همه_نوکرها #یاحسن_مدد


نمونه سوالات کنکور کارشناسی ارشد و دکتری الهیات علوم قرآن و حدیث
فقط نمونه سوال و همراه با جواب است.
به دو صورت است:
الف. مجموعه علوم قرآن و مجموعه حدیث و مجموعه تفسیر
1. مجموعه علوم قرآن (علوم قرآن محمد هادی معرفت، اتقان سیوطی، تاریخ قرآن رامیار، حجتی، البیان خویی، تحریف ناپذیری قرآن معرفت، تاریخ قرآن معرفت)
2. مجموعه تفسیر (تفسیر المیزان علامه طباطبایی و طبرسی، تفسیر و مفسران محمد هادی معرفت)
3. مجموعه علوم حدیث (درایة الحدیث شانه چی و نفیسی و علوم حدیث شانه چی، فقه الحدیث مسعودی، رجال خویی)
ب. به صورت کتاب به کتاب
1 تاریخ عمومی حدیث مجید معارف
2 تفسیر قرآن علامه طباطبایی و طبرسی
3 علوم قرآن علامه محمد هادی معرفت
4 الاتقان جلال الدین سیوطی
5. تفسیر و مفسران علامه محمد هادی معرفت
6. تاریخ قرآن دکتر محمود رامیار
5 درایة الحدیث شادی نفیسی
6. علوم حدیث و درایة الحدیث کاظم مدیر شانه‌چی
7. درآمدی بر رجال آیت الله خویی
8. تحریف ناپذیری علامه محمد هادی معرفت
9. البیان علامه خویی

در صورت علاقه مندی بین ساعات 18 تا 21 عصر به شماره تلفن زیر تماس حاصل نمایید.

شماره تماس: 02537830595

09196633667

کانال ما در تلگرام:

Https://telegram.me/jpnqom

از آن‌هایی که این جزوه‌ها را خوانده‌اند می‌خواهیم نظرشان را درباره آنها بگذارند. تا بازخورد جزوات مشخص شود. به نظر شما کدام یک از جزوه‌ها بهتر بوده است؟ شما به کدام قسمت از جزوه‌ها بیشتر نیاز داشتید؟ کدام قسمت از جزوه‌ها به شما کمک کرده‌ است تا موفق شوید؟

اگر لطف کنید نظر خودتان را بگذارید به ما در راه رسیدن به نور هدایت کمک شایانی کرده‌اید.همچنین نمونه سوالاتی که خودتان از کتاب‌ها بیرون کشیدید، برای ما بفرستید تا در اختیار دانشجویان دیگر قرار دهیم.

https://zlammme11654321.kowsarblog.ir/

https://zlammme11654321.kowsarblog.ir/


نمونه سوالات پایان ترم کارشناسی ارشد الهیات علوم قرآن و حدیث
1 تاریخ حدیث
2 تفسیر قرآن 1
3 علوم قرآن 1
4 زبان خارجی
5 فقه الحدیث
6 مفردات قرآن 1
7 تفسیر قرآن 2
8 علوم قرآن 2
9 روشهای‌تفسیری
10 علوم قرآن 3
11 تفسیر قرآن 3
12 مفردات قرآن 2
13 تاریخ قرآن
14 نقد و بررسی آراء رجالی
15 تاریخ کتابت و قرائات (تاریخ قرآن)
16 علوم بلاغی و زیبایی شناختی قرآن 1
17 تفسیر ترتیبی قرآن 1
18 تفسیر موضوعی قرآن 1
19 روش‌‌‌های تفسیری
20 مصطلح الحدیث
21 ماخذشناسی حدیث
22 تاریخ حدیث
23 مکاتب و روشهای تفسیری قرآن 1
24 درایه الحدیث
25 کلیات علم رجال
26 جوامع حدیثی
27 تاریخ قرآن 1
در صورت علاقه مندی بین ساعات 18 تا 21 عصر به شماره تلفن زیر تماس حاصل نمایید.

شماره تماس: 02537830595

09196633667

کانال ما در تلگرام:

Https://telegram.me/jpnqom

از آن‌هایی که این جزوه‌ها را خوانده‌اند می‌خواهیم نظرشان را درباره آنها بگذارند. تا بازخورد جزوات مشخص شود. به نظر شما کدام یک از جزوه‌ها بهتر بوده است؟ شما به کدام قسمت از جزوه‌ها بیشتر نیاز داشتید؟ کدام قسمت از جزوه‌ها به شما کمک کرده‌ است تا موفق شوید؟

اگر لطف کنید نظر خودتان را بگذارید به ما در راه رسیدن به نور هدایت کمک شایانی کرده‌اید.همچنین نمونه سوالاتی که خودتان از کتاب‌ها بیرون کشیدید، برای ما بفرستید تا در اختیار دانشجویان دیگر قرار دهیم.

https://zlammme11654321.kowsarblog.ir/



نمونه سوالات مربوط به آزمون فراگیر پیام نور الهیات علوم قرآن و حدیث»
شامل درس‌های زیر است:
1. تاریخ حدیث (تاریخ عمومی حدیث مجید معارف)
2. علوم قرآن 1 (التمهید فی علوم القرآن علامه محمد هادی معرفت)
3. تفسیر قرآن 1 (مجمع البیان طبرسی, سوره‌های قمر، رحمن، واقعه، حدید)
4. تاریخ قرآن (تاریخ قرآن دکتر محمود رامیار)
5. روشهای تفسیری (تفسیر و مفسران علامه محمد هادی معرفت)

 

شماره تماس:                  02537830595

09196633667

 کانال ما در تلگرام:

Https://telegram.me/jpnqom

 

از آن‌هایی که این جزوات را خوانده‌اند می‌خواهیم نظرشان را درباره آنها بگذارند. تا بازخورد جزوات مشخص شود. به نظر شما کدام یک از جزوه‌ها بهتر بوده است؟ شما به کدام قسمت از جزوه‌ها بیشتر نیاز داشتید؟ کدام قسمت از جزوه‌ها به شما کمک کرده‌ است تا موفق شوید؟

اگر لطف کنید نظر خودتان را بگذارید به ما در راه رسیدن به نور هدایت کمک شایانی کرده‌اید.همچنین نمونه سوالاتی که خودتان از کتاب‌ها بیرون کشیدید، برای ما بفرستید تا در اختیار دانشجویان دیگر قرار دهیم.


شهید صدر پدر اقتصاد اسلامی است
استاد علم اقتصاد حوزه و دانشگاه گفت: شهید سیدمحمدباقر صدر، فیلسوفی فقیه است که نتوانسته ایم آن طور که شایسته ایشان است حقش را ادا کنیم. عقیق:حجت الاسلام و المسلمین علی معصومی نیا در گفت و گویی ضمن گرامیداشت ۱۹ فروردین سالروز شهادت نویسنده کتاب ارزشمند اِقْتصادُنا» اظهارداشت: این شهید بزرگوار دارای شخصیت عظیمی می باشد و لازم است ما بهای زیادی به مفاخر خود بدهیم، چرا که در این راستا شهید صدر از شخصیت عظیم و بزرگی برخوردار بوده و آثار گرانقدری را از خود بر جای گذشته اند. غرب مفاخر خود را فراموش نمی کند استاد دانشگاه افزود: بر این باورم که حق شهید صدر بیش از آن است که تاکنون بیان شده، در تاریخ اقتصاد غرب، اقتصاد دانی به نام آدام اسمیت» نام پدر علم اقتصاد غرب در سال 1776 میلادی را بر خود گرفت که غربی ها چقدر به آن بها دادند و بطوریکه همچنان به عنوان پدرعلم اقتصادشان شناخته می شود و با اینکه هم اکنون نظراتش متداول نیست و صدها اقتصاددان در این دو قرن و نیم به جرگه اقتصاد دانان غرب افزوده شده، اما هنوز هم آدام اسمیت از نظر غرب، پدر علم اقتصاد نام دارد و مورد تجلیل قرار می گیرد، چرا که غرب مفاخر خود را فراموش نمی کند. حجت الاسلام و المسلمین معصومی نیا، شهید صدر را پدر اقتصاد اسلامی دانست و تصریح کرد: ایشان شخصیت بزرگی در اقتصاد اسلامی به شمار می رود و باید مورد تجلیل قرار بگیرد و حتی اگر بخش عظیمی از نظرات ایشان نقد و بررسی شود، باز هم از عظمت این اندیشمند کاسته نخواهد شد، چرا که شهید صدر آغاز کننده راه اقتصاد اسلامی است، از این رو هر چه پیرامون شخصیت ایشان کار شود، کماکان جای کار برای بررسی اندیشه ها و شخصیت ایشان وجود دارد. از شهید صدر به عنوان پدر علم اقتصاد اسلامی تجلیل کنیم وی خاطرنشان کرد: تاکنون کتاب های خوبی در مورد زندگی نامه ایشان نوشته شده و نشست های خوبی در خصوص اندیشه ها و شخصیت شهید صدر برگزار شده است، تا حدی مفید بوده، اما بیش از این باید ایشان را در عالم اسلام به عنوان پدر علم اقتصاد اسلامی مطرح و معرفی نمائیم، اگر چه متفکران اهل سنت هم در خصوص اقتصاد اسلامی بحث می کنند، اما آن چه مبداء و شروع شده مباحث اقتصاد اسلامی بوده شخصیت شهید صدر می باشد و بقیه اندیشمندان ادامه دهنده راه و اندیشه ایشان بوده اند. این استاد علم اقتصاد با اشاره به ابعاد مختلف شخصیت شهید صدر اظهارداشت: ایشان شخصیتی فقیه، فیلسوف، مفّسر قرآن کریم، تاریخ شناس و هم اقتصاد دان می باشد،این شهید انسانی عادی در این علم نبوده است، اقتصاد اسلامی را به خوبی درک می کند و حتی در سنین جوانی و در مدت 6 ماه کتاب اِقْتصادُنا را نگارش کرد به طوری که هنوز هم در عالم اسلام شخصیتی نتوانسته، چنین اثری را با شیوه خاص خود و نکات برجسته اش بنویسد، ایشان در سن 26 سالگی چنین اثر بزرگی را خلق کرده و در واقع خلق این اثر کاری بزرگ و خدایی بوده و از این مسیر انسان به اخلاص شهید صدر ایمان می برد. نویسنده کتاب ابزارهای مشتقه: بررسی فقهی و اقتصادی» خاطرنشان کرد: شهید صدر در خاطره ای می نویسد؛ زمانی که بنده در حوزه نجف مشغول به تحصیل بودم، می دیدم افکار جدیدی در جهان در خصوص جامعه شناسی، اقتصاد، روان شناسی و علوم انسانی مطرح شده است و حتی علوم انسانی از غرب وارد دنیای اسلام شده بود و خلاء بسیار بزرگی در این میان احساس می شد و آن اینکه اسلام در مورد این علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی چه موضعی دارد به همین واسطه شهید صدر در صدد برآمدند تا علوم اجتماعی اسلامی را بنویسند که اعم از اقتصاد و جامعه شناسی و روان شناسی و . باشد. شهید صدر در پی تببین کل نظامات اجتماعی بود عضو شورای علمی گروه اقتصاد پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: شهید صدر تنها در صدد نوشتن علم اقتصاد نبود و علوم دیگر را نیز مد نظر داشت و این علوم را در مقدمه کتاب مطرح می کند و می گوید بنا دارم کل نظامات اجتماعی را بنویسم و به صورت مجموعه مدوّنی در بیاورم، ایشان از اقتصاد آغاز کرد، اما صدام این فرصت را به شهید صدر نداد تا بیش از این ثمر بدهد. وی در مورد تلاش های شهید صدر اظهارداشت: در حوزه نجف آن زمان بدون وجود هیچ ارتباطاتی که امروزه وجود دارد و فارغ از امکانات امروزی، شهید صدر بسیار به روز بود بطوریکه به دانشگاه بغداد می رود و از محضر اساتید اقتصاد بهره می گیرد و وقتی در آن زمان اقتصاد مارکسیستی و اقتصاد غربی را مورد بررسی قرار می دهد هیچ کس نمی تواند بگوید که ایشان اقتصاد غرب و مارکسیستی را نفهمیده است، بلکه ایشان این اقتصاد را به خوبی فهمیده و بحث می کند، تاکنون هیچ کس نتوانسته بگوید نقدهای ایشان به اقتصاد مارکسیستی و سرمایه داری و غربی با خلاء هایی همراه است، ایشان در واقع اقتصاد غربی و مارکسیستی را به خوبی درک می کند. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی ادامه داد: ایشان از علم اقتصاد آغاز کرد و نام کتابش را اِقْتصادُنا » نام نهاد، برجستگی کار شهید صدر در زمینه اقتصاد اسلامی در دو حوزه مهم است، یک حوزه آن است که یک متدولوژی دقیقی برای استخراج مکتب اقتصاد اسلام و به فرموده خودشان المذهب الاقتصاد فی الاسلام» معرفی کرد یعنی تا آن زمان هر کس هم در زمینه اقتصاد از نظر اسلامی قصد نوشتن داشت، غالبا احکام فقهی یا احکام فقهی را به صورت بریده بریده می نوشت و مطرح می کرد، اما ایشان اثبات کرد اسلام آن چه درباره اقتصاد گفته است به شکل گزاره های بی ربط، بی ارتباط و پراکنده نیست، بلکه مجموعه ای منسجم و کامل است که همه اجزاء آن با هم مرتبط است. نویسنده کتاب فساد مالی » گفت: شهید صدر در واقع یک روش شناسی را در استخراج مکتب اقتصادی اسلام در کتاب اِقْتصادُنا ارائه داد، ما در قرآن و یا کتاب های حدیثی خود چیزی تحت عنوان کتاب الاقتصاد اسلامی» نداریم و یا فصل و باب خاصی در این مورد وجود ندارد آن چه وجود دارد گزاره هایی از کتاب سنت، آیات، احادیث و یا متون کتب فقها در این باره می باشد، اما به صورت یک نظام و مکتب اقتصادی منسجم که همه جای اقتصاد را به شکل یک ساختمان منسجم معرفی کرده باشد، و یا به صورت نگاه بدوی در قرآن و حدیث نیامده است، اما شهید صدر ادعا کرد در اسلام مجموعه ای منسجم در رابطه با علم اقتصاد وجود دارد. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی عنوان کرد: ایشان روش خوبی برای استخراج مجموعه به شکل منسجم ارائه داد و در مرحله دوم، خودش به این روش عمل کرد و بر اساس متد و روش عملیات استباط و استخراج را انجام داد و فقط روش شناسی را ننوشت برخی فقط روش شناسی می نویسند و می گویند روش هایی ممکن ارائه شده است، اما فرآیند کشف را می توان در قالب یک متدولوژی دقیق فرآیند کشف را انجام داد. وی افزود: سپس شهید صدر گفت اگر کسی قوائد و اصولی را که من در زمینه کشف اقتصاد اسلامی بیان می کنم به آن پایبند باشیم می توانیم به گونه ای دیگر استنباط کنیم و بر اساس اصول و روش ها با مکتبی که من استنباط کرده ام مغایرت داشته باشد آن هم متصف به مکتب اقتصاد اسلامی است. محقق و پژوهشگرحوزه گفت: شهید صدر در این باره می گوید، اگر روش را بپذیرید، من با این روش به یک طریق استنباط کرده ام، شما با این روش به صورت های دیگر استنباط می کنید، همچون اصول فقه و احکام شرعی از ادله تفصیلی ضوابطی را نشان می دهد که فقها در آن مورد بحث می کنند، اما هر فقیه به یک طریقی فرآیند استنباط را انجام می دهد، متدولوژی و اصول استنباطی احکام شرعی از منابع کتاب سنت و اجماع باشد، دو فقیه همه اصول را مشترک دارند اما ممکن است وقتی وارد استنباط می شوند روش ها تفاوت داشته باشد بدان معنا که مبانی یکی باشد اما استنباط ها فرق دارد. وی در ادامه این گفت و گو با بیان اینکه فقها حق دارند نظر خود را درباره مکتب اقتصاد اسلامی ارائه کنند، اظهارداشت: یک فقیه باید در باره اینکه جامعه ای دارای اقتصاد اسلامی است یا خیر، نظر بدهد. نویسنده کتاب فساد مالی» ادامه داد: مطلبی که آیت الله العظمی جوادی آملی پیرامون سیستم بانکی و اقتصادی کشور بیان می کنند، همین است و این در تخصص ایشان می باشد نه در تخصص دیگران، ایشان می گوید اسلام گفته، فقر و فساد اقتصادی وجود نداشته باشد، رهبری در مورد قاچاق می فرمایند، برخوردی با قاچاق صورت نمی گیرد!، آنهایی که در علم اقصاد تخصص دارند، نظرات رهبر معظم انقلاب در حوزه عدالت اقتصادی بررسی کرده، دیده اند نظراتی که معظم له در حیطه عدالت و اقتصاد اسلامی داده اند، از همه نظریات افرادی که مدعی برخورداری از دانش و علم اقتصاد اسلامی هستند، جامع تر است، آن وقت عده ای می گویند، فقها نباید در این باره نظر بدهند! در حالی که این کاری علمی است و اسناد و شواهد آن موجود است، شهید صدر این باب را باز کرد و نشان داد که اسلام مکتب اقتصادی دارد. این استاد علم اقتصاد افزود: شهید صدر به عنوان یک الگو و اقتصاد دان اسلامی می گوید، علما و فقهای ما در دو مقام ارائه فتوا و استنباط وظایفی دارند، در مقام اول به عنوان یک فقیه احکام شرعی را پیرامون مسائل مختلف بیان می کنند و در مقام دوم مساله استنباط را عهده دار هستند. حجت الاسلام و المسلمین معصومی نیا با بیان اینکه متاسفانه عده تفسیر فتوا و مسائل موجود را بر عهده عالمان دین نمی دانند، خاطرنشان کرد: در گذشته و در طول تاریخ فقها به استنباط پرداخته اند و ما نیز همان گونه استنباط می نمائیم، این فقها طبق مشی فقهی خودشان احکام را استنباط کرده اند که کارشان همانند یک مجتهد و مستنبط می باشد. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی افزود: فقهای ما درباره عقد اجاره، عقد بیع، خیارات و مضاربه فتوا داده اند و حتی استنباط از ادله قرآن و شریعت وظیفه آنان است، اگر امروز به شهید صدر بگوئیم قضاوت کند، آیا تائید می کند که عده ای بگویند فقها حق ندارند در خصوص مدل ها و فرمول های اقتصادی اظهارنظر کنند و فقها از این مسائل سر در نمی آورند، آن ها می گویند شما متخصص مکتب اقتصاد هستید که ربطی به علم اقتصاد ندارد. فقها از شاخص های اسلامی مطلع هستند عضو شورای علمی گروه اقتصاد پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار داشت:هدف ما رشد و توسعه اقتصادی و رفع بیکاری است ما مکتب ریاضتی نداریم که بگوئیم مردم باید در فقر زندگی کنند، عقل ما و متخصص ها تشخیص می دهند در کشورهای خارجی فقیه دخالتی ندارد، اما از وی می پرسند آیا مطلوب اسلام می باشد یا نه. حضرت آیت الله جوادی آملی نیامده که در اقتصاد دخالت کنند، بلکه آمده پدیده ها را مطالعه کرده است و نظر خود را ارائه داده، فقیه در مقام فقاهت خود اسلام را می سنجد و می گوید اسلام به عزت اقتصادی توجه دارد، وقتی این ها را احصاء کرد نظر خود را ارائه می دهند، هیچ یک از فقها قصد دخالت نداشته اند، اگر فقیهی سررشته ای نداشته و نظر بدهد دخالت است، اما فقیهان از شاخصه های اسلامی سر در می آورند. کسانی که نظریه اقتصادی فقها را رد می کنند سر رشته ای از اقتصاد اسلامی ندارند عضو انجمن علمی اقتصاد حوزه عنوان کرد: امروز خیلی از فقها اعتقاد دارند که اقتصاد ما اسلامی نیست، آن هایی که نظر فقها را دخالت می بینند، سررشته ای از اقتصاد اسلامی ندارند و اظهار نظر می کنند آن ها خود در هر حیطه ای اظهار نظر می کنند بسیاری از مقالات با روش های نو کلاسیک بررسی شده است. اثبات مکتب اقتصادی اسلام هنر شهید صدر بود عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی افزود: شهید صدر هنرش این بود که اثبات کرد اسلام با مکتب اقتصادی دارد البته ایشان هم همانند دیگر غیر معصومان انتقاداتی به وی شده است اگر از اصول و تفکر ایشان آغاز شود تا پایان به نتایج خوبی برسیم. حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا در پاسخ به سوالی در باره توجه به اقتصاد اسلامی در حوزه بیان کرد: ظرفیت های خوبی در حوزه وجود دارد استعدادهای خوبی در معارف اسلامی دارند، اما چون استعدادهای بالقوه خود را به خوبی نشناخته اند هدر می روند، باید این را به جریان در آورد تا آن هایی که استعداد دارند بیایند، باید به آن ها انگیزه داد؛ البته اگر مد شود بی فایده خواهد شد باید به سمت و سوی اقتصاد اسلامی در حوزه ورود کرد، افرادی که در مرکز جامع درس می خواندند چند سال بعد چند فقیه اقتصاد دان در میان آن ها در بیاید. شهید صدر انسان فقیهی بود باید مسیر وی را بارورتر کرد، برای بانکداری اسلامی شهید صدر یک مدلی را ارائه دادند، اما در عرصه عمل با مشکلاتی مواجه شد ما در این باره کم کاری کرده ایم در این خصوص باید کارهای جدی صورت پذیرد. وی به نقش حوزه در تبیین مبانی دینی اقتصاد اشاره کرد و ادامه داد:آیت الله اعرافی مدیر حوزه های علمیه در حوزه بارها این مسائل را مطرح کرده، وی به عنوان انسانی جامع این مسائل را بررسی نموده و انگیزه لازم را دارد در این باره باید ظرفیت هایی که در حوزه وجود دارد و مدیر حوزه را به عنوان فردی زمان شناس و تیز هوش کمک کرد تا در مراکز فقهی و حوزوی این علم توسعه یابد و طلبه ها درگیر شوند می توان به نتیجه رسید، باید طلبه ها حس کنند که با سواد شوند امام (ره) فرمود ما طلبه نمی خواهیم ما ملا می خواهیم باید در این باره کار علمی صورت پذیرد و باید از زرق و برق زندگی کم کرد. این محقق حوزوی در مورد شهید صدر و دیدگاهش در مورد وضعیت جامعه افزود: شهید صدر ابتکارات مهمی در متدلوژی اقتصادی خود داشت، وی معتقد بود، ما زیربنا و رو بنا داریم، حقوق اقتصادی، فقه اقتصاد و مکتب اقتصادی از هم تفکیک شده داریم. فقها با استنباط پاسخگوی شبهات اقتصادی بودند استاد دانشگاه بیان داشت: شهید صدر گفت "درحقوق اقتصادی و فتاوای حوزه اقتصادی اعم از قراردادها و غیرقراردادها مانند عقود و بیع و مضاربه و .وجود دارد، فقها در مقامی نبودند که این ها را از هم جدا کنند آن ها با استنباط خود این شبهات را رفع می کردند". شهید صدر با زیربنا و روبنا مکتب اصولی و قواعد اصولی و فقه را با روش های درست در کنار هم چید و به کشف رو بنا از طریق زیربنا پرداخت. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی اذعان داشت: در خارج از کشور یک سری مقررات را برای اقتصاد خود تعیین می کنند شهید صدر معتقد بود، اگر چشم ما را ببندند و جای دیگری ببرند و بگویند این کتاب قانون را مطالعه کنید و بگویند چه نظام اقتصادی حاکم است ناخودآگاه می گوئیم مکتب سرمایه داری است و یا در کشور دیگری می برند و ما تشخیص می دهیم مارکسیسم حاکم است؛ یعنی ما از طریق کتاب قانون می فهمیم چه قانونی حاکم است در این جا مالکیت خصوصی وجود ندارد، این مقررات روبنا می باشد، زیربنا هم نفی مالکیت و آزادی و .می باشد از این طریق می توان تشخیص داد مثلا شهید صدر می گفت ارزش افزوده را می پرسند که برای چه کسی است هر کشوری یک تعریفی دارد. شهید صدر از طریق فتاوا اصول مکتب اقتصاد اسلامی را کشف کرد وی بیان داشت: شهید صدر بسیاری از مسائل اقتصاد اسلامی را شفاف سازی کرده است، هنر وی این بود که از طریق روی هم قرار دادن فتواها اصول مکتب اقتصاد اسلامی را کشف کند، ما باید مبانی و اهداف را بشناسیم و بعد مکتب را به خوبی اجرا کنیم در فرآیند اجرا می توان نهاد ایجاد کرد و کار را به متخصص سپرد یک فقیه می آید تخصص ها را برای تحقق مکتب جمع می کند و بعد از سالها اجرا می بینیم که اقتصاد، اسلامی می شود. حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا یادآور شد: متخصصان و کارشناسان برای پیاده کردن مکتب، به ارائه راهکار می پردازند بطوریکه هر کشوری یک راهکار مخصوص به خود را دارد، در خارج از کشور مکتب اقتصادی تجسم یافته پیاده شده است که نظام اقتصادی نام دارد، نظام اقتصادی دارای تعاریف مختلف است، اما شکل تحقق یافته یک مکتب نظام نام دارد، در مرحله بعد وقتی این نظام تحقق پیدا می کند، روابط بین پدیده های اقتصادی در این جامعه را بررسی می کنیم که در این مسیر علم اقتصاد اسلامی ایجاد می شود. وی با ذکر مثالی گفت: ما رابطه میان پدیده هایی مانند تورم، بیکاری و رکود را در علم اقتصادی اسلامی بر اساس ارزش ها بررسی می کنیم، در حالی که در اقتصاد غرب بر اساس اصول مکتب سرمایه داری و آزادی اقتصادی، جامعه ای را ساختند و اقتصاددانان آمدند رابطه میان پدیده ها را ارزیابی کرده و نام آن را علم اقتصاد نهادند در حالی که این علم اقتصاد نمی تواند خالی از ارزش ها باشد. عضو انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم ادامه داد: شهید صدر در این باره می گوید ما مذهب اقتصادی داریم و باید این مکتب اقتصادی در خارج پیاده شود و وقتی که پیاده شد، مطالعه گردد، بطوریکه این پدیده ها علم اقتصاد اسلامی را تشکیل می دهد. وی گفت: اما این هایی که می گویند چرا فقها اظهار نظر می کنند برخی از آن ها می گویند شهید صدر گفته است که اقتصاد اسلامی مکتب است و علم به شمار نمی رود؛ این افراد اشتباه متوجه شده اند، شهید صدر می گوید، اگر بخواهیم کتابی را بنویسیم باید صبر کنیم مکتب اقتصادی ایجاد شود، بعد متخصصان پدیده ها را بررسی کنند، سپس کتاب های اقتصاد اسلامی را بنویسند این کتاب هایی که علم اقتصاد اسلامی را بیان می کند. حجت الاسلام والمسلمین معصومی نیا اظهارداشت: ما معتقدیم قبل از پیاده شدن می توان آثار اصول مکتب را دقیق ارزیابی علمی، تحلیل و استنباط کرد، همان گونه که در قرآن هم مطرح می شود اگر چنین کاری انجام دادیم چنین نتیجه ای به دست می آید، این ها همگی علم است و پیاده شده و در حال مطالعه هستیم در اقتصاد غرب هم عده ای از اقتصاددانان بر اساس مکتب و اصول شان توصیه و تحلیل دارند و می گویند چنین رفتاری در اصول مکتب ما چنین نتایجی دارد. وی خاطرنشان کرد: اینکه شهید صدر می گوید الاقتصاد الاسلامی لیس علم» معنایش این است نمی گوید، اقتصاد اسلامی ربطی به علم ندارد، بلکه منظورش این است ما در مرکز، متن را تدریس و استنباط کرده ایم، اما در جامعه می بینیم، اقتصاد ما اسلامی نیست و شبه سرمایه داری است، مردم در رفتار خودشان که مقیّد هستند رفتارهای دینی دارند و دولت نیز تا حدی پایبند به اصول است، اما ببینیم در کجای قانون بودجه و بانکداری و از این قبیل مسائل، اقتصاد اسلامی را پیاده کرده ایم؟ فاصله ما با اقتصاد اسلامی بسیار زیاد است. با گذشت 38 سال از انقلاب اسلامی هنوز با اقتصاد اسلامی فاصله داریم استاد دانشگاه ادامه داد: اتفاقا ساختار اصلی با اقتصاد اسلامی فاصله دارد ما 38 سال از انقلاب را پشت سر گذاشته ایم، واقعا دیر شده است، عده ای بر اساس آن حرکت می کنند، اما ساختار کلی با اسلام فاصله دارد و این برای ما خوب نیست. ما در کشور با تَوَرکُود - TAVARKOOD » مواجه هستیم/ اقتصاد مقاومتی علاج کار است نویسنده کتاب فساد مالی» گفت:جامعه ما دچار رکود و تورم است، ما با تورکود» مواجه ایم، بعد می گویند معادله ای بین تورم و رکود مواجه دارد، در سالهای اخیر تورم پایین و رکود بالا رفته است، در این میان اقتصاد دانان می گویند که تورم را پایین بیاورید عده ای می گویند چرا رکود را هم پایین نیاوردید، راهکارهایی ارائه می شد که تورم و رکود با هم پایین بیاید، اگر چه تورم پایین آمده است، اما رکود در جامعه بیداد می کند، این هنر نیست، بلکه باید کاری انجام می گرفت که با اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی تورم و رکود را کاهش دهیم، اجرای ت های اقتصاد مقاومتی علاج کار ما است، چرا که به اقتصاد مردمی و درون زاد توجه دارد، اگر جوانان را به کار بگیریم، تولید بهبود می یابد، پس اشکال به ت ها بر می گردد. مدیر گروه اقتصاد دانشگاه خوارزمی افزود: وقتی فقیهی می آید و اعتراض می کند و می گوید که فقر و بیکاری باید از میان برود اعتراض می شود که چرا دخالت می کند در حالی که این فقیه می گوید چرا به درستی برای حل مشکلات ت گذاری نشده است؟ وی تاکید کرد: علم نوین اقتصاد هم تورم و هم رکود را حل می کند، اگر کسی مدعی اقتصاد نوین است باید بتواند هم رکود و هم تورم را با هم حل کند، اما این رویکرد هنوز در جامعه اسلامی ما تحقق نیافته است.
منبع:حوزه


جمع و تالیف قرآن
جمع آوری قرآن در 3 مرحله انجام شده است: 1. مرحله نظم و چینش آیه ها در کنار هم که شکل سوره ها را پدید آورد. این کار در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله و به دستور حضرت بوده است. جای هر آیه و اسم هر سوره را خود حضرت مشخص کردند. روایاتی که از پیامبر صلی الله علیه و آله در خصوص ثواب ختم قرآن، وارد شده؛ دلیل بر این است که ابتدا و انتهای قرآن، کاملا مشخص بوده است. در غیر این صورت سفارش ختم قرآن، بی معنا خواهد بود. 2. جمع کردن مصحف ها و صفحات جدا جدا و یکی کردن آن ها و در جلد قرار دادن آن که در زمان ابوبکر انجام شد. 3. جمع آوری تمام قرآن هایی که توسط کاتبان وحی نوشته شده بود و یکی کردن آن ها برای جلوگیری از اختلاف قرائات که در زمان عثمان انجام شد.[1] توضیح این که: پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جمع آوری قرآن به صورت رسمی به دستور خلیفه اول و به همّت زید بن ثابت» صورت گرفت. پیش از آن حضرت علی علیه السلام نیز که از همه به قرآن آشناتر بود مصحفی را تدوین نمود. با گسترش فتوحات اسلامی در دهه دوم و سوم هجری و گرایش روز افزون به اسلام و علاقه زیاد به کتابت قرآن، سبب شد تا آن ها که سواد کتابت و نگارش داشتند؛ به اندازۀ توان و امکانات خویش، به کتابت قرآن همّت نموده و از مصحف های معروف و موجود در هر منطقه، استنساخ نمایند. در منابع تاریخی مواردی متعدد از وقوع اختلاف میان مسلمانان در قرائت قرآن گزارش شده و گفته اند که این اختلافات، سبب گردید تا برای حل آن، بعضی به چاره جوئی بپردازند.[2] پیشنهاد یکی کردن قراءات مصاحف از سوی حذیفة بن یمان، بود. عثمان نیز بر ضرورت چنین اقدامی واقف گشته، از این رو صحابه را به م فرا خواند و آن ها همگی بر ضرورت چنین کاری، با همه دشواری های آن نظر مثبت دادند. عثمان کمیته ای مرکب از 4 نفر تشکیل داد که عبارت بودند از: زید بن ثابت، عبدالله بین زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث و بعداً مجموع آن ها به 12 نفر رسید و به آنان دستور داد که چون قرآن به زبان قریش نازل شده است؛ آن را به زبان قریش بنویسند. گروه یکی کردن قرآن ها، در سال 25 هجری تشکیل گردید و نخستین اقدام که از سوی گروه به دستور عثمان انجام گرفت؛ جمع آوری تمام نوشته های قرآنی از اطراف و اکناف کشور پهناور اسلامی آن روز بود. در این مرحله، قرآن های دیگر پس از جمع آوری و ارسال به مدینه، به دستور خلیفه سوم سوزانده و یا در آب جوش انداخته می شدند و به همین جهت عثمان را حراق المصاحف، نامیده اند. آخرین مرحله، ارسال مصاحف استنساخ شده به مناطق و مراکز مهم بود. با ارسال این مصاحف با هر کدام یک قاری نیز از سوی خلیفه اعزام می گشت؛ تا قرآن را بر مردم قرائت کند. [3] مورخان در شمار مصحف هایی که تهیه شده و به اطراف و اکناف بلاد اسلامی فرستاده شده است؛ اختلاف دارند. ابن ابی داود، آن ها را شش جلد برشمرده که به مراکز اسلامی مکه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن فرستاده شد و یک جلد نیز در مدینه نگه داشتند که آن را "اُم" و یا "امام" می نامیدند، یعقوبی در تاریخ خود دو جلد دیگر به این تعداد اضافه کرده که به مصر و الجزیره فرستاده شده است. مصحف هایی که به مناطق مختلف فرستاده شده بود؛ در مرکز منطقه حفظ شده و از روی آن نسخه های دیگری نوشته می شد تا در دسترس مردم قرار گیرد.[4] حال بعد از بیان این مقدمه به جواب سؤال می پردازیم: ترتیب مصحف عثمانی، همان ترتیبی بود که در مصحف کنونی وجود دارد و نیز با ترتیبی که در مصحف های صحابه، در آن وقت به کار برده شده بود؛ به خصوص با مصحف اُبی بن کعب تطبیق می کرد. و به مقتضای خطی که در آن وقت بین مردم عرب رایج بود؛ از هرگونه نقطه و علامت گذاری خالی بودند.[5] اجماع شیعه بر این عقیده است که آنچه امروز در دست ما است؛ همان قرآن کامل و تمام بوده و مصحف عثمانی هم، همان قرآنی است که هم اکنون در دست ما است و عاری از هرگونه تحریف است. گرچه قرآنی را که حضرت علی علیه السلام جمع نموده بود؛ به ترتیب نزول سوره ها و بیان شأن نزول بوده است. ولی چون همین قرآن فعلی را ائمه علیهم السلام تأیید کرده اند؛ نیازی نیست که ما بخواهیم دوباره آن را به ترتیب نزول چاپ کنیم. گرچه بدعت هم نباشد. زیرا بدعت عبارت است از وارد کردن چیزی در دین که در دین وجود ندارد و این کار حرام است. امامان شیعه هم به این مطلب اشاره دارند. مردی در حضور امام صادق علیه السلام، حرفی از قرآن بر خلاف آنچه مردم قرائت می کردند؛ قرائت کرد. امام علیه السلام به او فرمود: دیگر این کلمه را به این نحو قرائت مکن و همان طور که همگان قرائت می کنند؛ تو نیز قرائت کن».[6] حضرت علی علیه السلام رأی موافق خود را با برنامه توحید مصاحف به طور اجمالی اظهار کرد. ابن ابی داود از سوید بن غفله روایت کرده که حضرت علی علیه السلام فرمود: سوگند به خدا که عثمان درباره مصاحف هیچ عملی را انجام نداد؛ مگر این که با م ما بود». [7] و یا در روایت دیگر فرمود: اگر امر مصحف ها به من نیز سپرده می شد؛ من همان می کردم که عثمان کرد». [8] نتیجه این که: طبق تاریخ، جمع آوری قرآن و جای آیات قرآن را خود پیامبر مشخص نمودند. نه سلیقه اصحاب یعنی هر آیه ای که نازل می شد؛ خود حضرت می فرمودند؛ کجا قرار گیرد و قرآنی که فعلا در دست ما است؛ همان قرآنی است که در زمان عثمان جمع آوری شد و چون یک گروه و کمیته از قاریان و حافظان قرآن در این کار همکاری داشتند و از طرفی مورد تأیید امامان ما هم قرار گرفته است؛ نمی توان گفت به سلیقه خود عثمان بوده تا توانسته باشد؛ آیات را جا به جا کند.[9] اما این که آیه عصمت اهل بیت علیهم السلام، در لابلای بحث از ن پیامبر آمده است؛ این نشان اعجاز قرآن می باشد. خداوند متعال قصه های قرآن و بعضی از مطالب را به صورت پراکنده و قطعه قطعه می آورد؛ تا از دسترس تحریف در امان باشد. مثلا قصه حضرت آدم در چند جای قرآن آمده است. اگر آیه عصمت اهل بیت، به صورت مستقل و صریح می آمد؛ دشمنان اهل بیت آن را حذف می کردند. خداوند آن را در جایی قرار می دهد که اولا حق را بیان می کند. ثانیا با وجود ضمائر مذکر، ارتباط آیه با آیات قبل قطع می شود و راه برای جویندگان حق و حقیقت باز می ماند. ثالثا یک باریکه ای برای کسانی که با اهل بیت مشکل دارند؛ باقی می گذارد تا بر اساس میل خودشان آن را تفسیر کنند و آیه را حذف نکنند. و رابعا افراد مورد امتحان قرار بگیرند. آیه لیلة المبیت (بقره، 207) و آیه ولایت (مائده، 55) هم همینطور است. در شأن نزول آیه ولایت، آمده است که حضرت علی علیه السلام در نماز به سائل انگشتر دادند. ولی خداوند ضمائر آن را به صورت جمع، جهت احترام و تشرف حضرت علی علیه السلام، آورده است. ضمن این که راه را برای مغرضان باز گذاشته تا بگویند حضرت علی که یک فرد است نه جمع. حال که ضمیر جمع است؛ پس ایشان مراد نیست! نام های دیگر سوره های قرآن|Qur'an Chapters Other Names نام های دیگر سوره های قرآن هریک ازسوره‌های قرآن نام خاصی دارد که به آن اسم شناخته می‌شوند - اما بعضی از این سوره‌ها نام‌های دیگری هم دارند به آن‌ها اشاره می‌شود: نام سوره‌ها نام‌های دیگر سوره‌ها 1 - العلق اقراء 2 - القلم ن(نون) 3 - الحمد الفاتحه، السبع المثانی، ام القرآن، فاتحه الکتاب، الشفاء، ام الکتاب، الشافیه، الوافیه، الکافیه، الاساس، الصلاه، الکنز 4 - لهب ابی لهب، المسد، تبت 5 - التکویر کوّرت 6 - الانشراح الم نشرح، شرح 7 - الماعون ارأیت، الدین 8 - الکافرون جحد، العباده، المقشقشه 9 - الفیل الم ترک کیف 10 - الاخلاص التوحید، الصمد، نسبه الرب، قل هو الله احد 11 - عبس السفره، اعمی 12 - القدر انا انزلناه 13 - الشمس الناقه، صالح 14 - قریش ایلاف 15 - الهمزه لمزه 16 - المرسلات العرف 17 - ق الباسقات 18 - القمر اقتربت الساعه 19 - الاعراف المص 20 - الفاطر الملائکه 21 - اسراء بنی اسرائیل، سبحان 22 - یوسف احسن القصص 23 - امر الغرف 24 - المؤمن الغافر، الطَوْل 25 - فصلت حم السجده، المصابیح 26 - الشوری حمعسق 27 - الجاثید الشریعه، الدهر 28 - النحل النعم 29 -السجده المضاجع، سجده لقمان،‌ جزر، الم، تنزیل 30 - الملک المنحیه، الواقعیه، تبارک،‌ المانعه 31 - المعارج سأل سائل، واقع 32 - النباء عم، التساؤل، المعصرات 33 - الانفطار انفطرت 34 - المطففین التطفیف 35 - البقره فطاط القرآن، سنام القرآن 36 - الممتحنه الامتحان، الموده 37 - اال اله 38 - محمد(ص) القتال 39 - الدهر الانسان، هل اتی، الابرار 40 - الطلاق النساء القصری، النساء الصغری 41 - البینه البریه، لم یکن،‌ القیامه، اهل الکتاب 42 - المجادله الظهار 43 - التحریم یا ایها النبی، المتحرم، لِمَ تحرم 44 - الصف الحواریین، عیسی 45 - المائده العقور، المنقذه 46 - التوبه الفاضحه، المنقره، البحوث، برائه، الحاضره، المثیره 47 - النصر التودیع 48 - آل عمران دبابیج، الطیبه 49 - انفال بدر 50 - طه الکلیم، الحکیم 51 - شعراء الجامعه 52 - نمل سلیمان 53 - الکهف الحائله 54 - ال بنی النضیر 55 - یس قلب قرآن،‌ ریحانه القرآن 56 - غافر مؤمن، طَوْل 57 - بروج سوره پیامبران 58 - فجر سوره امام حسین علیه السلام عبادله اربعه چه کسانی هستند؟ به حافظان قرآن در زمان پیامبر جُمّاع القرآن» یا قراء القرآن» می گفتند که تعداد آنها بیش از 140 نفر ذکر شده است. البته در تعداد این افراد اختلاف نظر زیاد است و ممکن است بعضی از این افراد فقط حافظ سوره هایی از قرآن باشند. به هر حال اولین و بهترین حافظ قرآن شخص پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که مسئولیت نظارت و بررسی حفظ دیگر مسلمین را نیز شخصا به عهده گرفته بودند، همچنین افراد زیر از حافظان کل قرآن بوده اند که در زمان حیات پیامبر تمام قرآن را حفظ بودند: علی علیه السلام، خلفای سه گانه، عبدالله ابن مسعود، طلحه، عبادله اربعه (عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمرو بن عاص، و عبدالله بن زبیر)، حذیفه، سالم بن معقل، ابو هریره، عبدالله بن سائب، عبادة بن ثابت، معاذ بن جبل، مجمع بن جاریة، مسلمة بن مخلد، فضالة بن عبیده و همینطور از ن ام سلمه، عایشه و حفصه. این افراد کسانی هستند که قرائت خود (حفظ خود) را به پیامبر عرضه کرده و از ایشان تائید گرفته بودند. قرائت قرآن و تلاوت آیات آن یکی از مهمترین مسائلی قرآن به شمار می رود بطوری که از همان ادوار نخستین عده ای پیوسته، به این کار همت گماشته و عهده دار قرائت و آموزش قرآن در جامعه اسلامی شدند. بزرگان صحابه چون عبدالله بن مسعود، ابی بی کعب، زید بن ثابت و ابوالدرداء در طبقه اول و عبدالله بن عباس و ابوالاسود دوئلی و علقمه بن قیس و . در طبقه دوم تا طبقه هشتم که بزرگانی از این قبلی و جود داشتند. قراء زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) که مسقیما قراآت مختلف را از آن حضرت اخذ کرده بودند سعی می کردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند و بعد از اصحاب، تابعین نیز از این گروه به شمار می آمدند که قرائت و تعلیم قرآن را در جامعه اسلامی ارائه می نمودند. پیوسته سلسله قراء ( قاریان بنام قرآن) و قرائت ها قرن به قرن ادامه داشت تا اینکه در اوایل قرن چهارم، ابوبکر بن مجاهد ( 245-324 ه) شیخ القراء بغداد قرائت ها را در هفت قرائت از هفت قاری بنام به رسمیت شناخت. که بعدها نیز سه قاری به آن اضافه شدند و قراء عشره و سپس قراء چهارده گانه پدید آمدند. هر کدام از این قرائت ها به وسیله دو راوی از قاری مورد نظر روایت می شود. (تاریخ قرآن آیت الله معرفت ص 140) در دوره تابعین نخستین کسی که با قرائت کتابی تدوین نمود ابان بن تغلب شاگر امام زین العابدین (علیه السلام) می باشد با عنوان کتاب اقرائات. ( پژوهشی در تاریخ قرآن دکتر حجتی ص 311) باری، گروهی از مسلمین پس از دوره و عصر صحابه و تابعین در فن قرائت و کارایی در آن از شهرت چشمگیری برخوردار بودند و حتی شغل اصلی آنان بحث و بررسی در مسئله قراآت بوده است. عوامل اختلافات قرائات: عوامل اختلافات در قرائت قرآن به دوران صحابه، پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) باز می گردد. در آن زمان صحابه بر سر جمع و نظم و تالیف قرآن اختلاف پیدا کردند و همین امر سبب شد که گاه و بی گاه بر سر قرائت قرآن، میان قاریان دو گروه اختلافی پدید آید و هر گروه سعی می کرد قرائت خویش را بر دیگری ترجیح دهد. این اختلافات باعث شد که عثمان دستور بدهند که مصحف واحدی تهیه کنند و از روی آن نسخه های متعدد و متحد الشکلی تهیه نموده و به مراکز مهم کشورهای اسلامی بفرستد. اما این امر مشکلی را حل ننمود و تا آن وقت مشکل بر سر اختلاف قراآت قرآن بود. از آن زمان به بعد مشکل اختلاف مصاحف قرآن نیز پدید آمد که عوامل اختلاف مصاحف بیشتر در چند مورد بود که می توان به: الف: ابتدایی بودن خط که هنوز اثاری از آن رسم الخط باقی است. ب: بی نقطه بودن حروف ج: خالی بودن از علایم و حرکات که وزن و حرکت کلمه را مشخص مینمود. د: نبودن الف در کلمات که چون خط عربی از خط سریانی نشأت گرفته است ودر خط سریانی مرسوم نبود که الف وسط کلمه را بنویسند و در نتیجه اختلاف را ناشی می شد. خلاصه اینگونه عوامل موجب شد که قرا بر سر رسیدن به قرائت با هم اختلاف کنند و هر یک طبق اجتهاد خود و دلایل خاصی که داشت قرائت خود را توجیه کند. قراء سبعه: با توجه به توضیحاتی که بالا ذکر شد هفت قاری در ابتدا شکل گرفتند که هفت قرائت از آنها به ثبت رسید و در اینجا به شرح مختصری از ایشان بسنده می کنیم: 1- نافع : ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی. ابن جزری درباره او می گوید: نافع یکی از قاریان و دانشمندان هفت گانه می باشد و او مردی است مورد اعتماد و اصالتا اصفهانی است. ( البیان، آیت الله سید ابوالقاسم خوئی ص 194) و ضمنا یادآوری کرده اند که وی قرآن را نزد میمونه مولی ام سلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) قرائت نمود. (پژوهشی در تاریخ قرآن، دکتر حجتی ص 313). احمد حنبل قرائت او را تایید می کند ولی وی را در حدیث در مقام و موقع شایسته ای نمی بیند. نافع دو روای مشهور دارد: به نام قالون و ورش که همین قرائتی است که در برخی از کشورهای مغرب عربی رایج است. 2- عبد الله بن کثیر مکی: وی از ایرانیانی بود که کسری ایران او را با کشتیهایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت. ( البیان، خوئی، ص 94) ابن کثیر مردی فصیح و بلیغ ودارای قامتی بلند و باوقار بود. و از جمع صحابه عبدالله بن زبیر و انس بن مالک را درک کرده و بر حسب نوشته ابوعمرو عثمان رانی قرآن را بر ابی سائب عبدالله بن سائب مخزومی برخوانده و قرائت آن را فراگرفته و به ترتیب عبدالله بن سائب بر ابی بن کعب وعمرو ابی و عمر بر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) قرآن را قرائت کرده اند. قرائت ابن کثیر را دو نفر به چند واسطه نقل نموده اند: بزّی که اصلا ایرانی و از مردم همدان بود و موذن مسجد الحرام بود و به وسیله سائب بن ابی سائب مخزومی اسلام آورد. و قنبل که هفت سال آخر عمر خویش را فارغ از تدریس و قرائت گذراند. 3- عاصم بن ابی النجود کوفی. ( 218ه). عاصم از قراء معروف هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی شیعی که یکی از یاران امیر المومنین علی (علیه السلام) بود قرائت کرد. (تاریخ القرآن، عبدالله زنجانی ص 84) دو راوی مشهور او حفص بن سلیمان پس خوانده او و شعبة ابوبکر بن عیاش هستند. حفص قرائت عاصم را دقیق تر ومضبوط تر می دانست و قرائت عاصم به وسیله او منتشر شده و تا امروز متداول است و در اکثر کشورهای اسلامی رایج است. 4- حمزه بن حبیب زیات کوفی: حمزه در طبقه چهارم قراء کوفی قرار دارد و از نظر اجداد ایرانی است و زمان صحابه را درک کرده است. در میان قراء سبعه حمزه نیز مانندعاصم شیعی است و قرآن را بر امام صادق (علیه السلام) خوانده است. شیخ طوسی نیز حمزه را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) معرفی کرده است. روایت است که وقتی أعمش استاد حمزه، وی را می دید می گفت هذا حبر القرآن، این شخص مرد دانای فزونمایه در قرآن است. ( پژوهشی در تاریه قرآن، دکتر حجتی ص 330) از جمع راویان حمزه خلف و خلاد معروف می باشد. 5- ابوالحسن کسائی کوفی (189ه): ازمردم سرزمین ایران بوده است و گویند در میهن خود در طوس و یا ری فوت کرد. از قرائنی آشکار می گردد که کسائی نیز شیعی بوده است. او در نحو و زبان عرب چیره دست بود به طوری که شافعی می گوید: هر که خواهان مهارت و کارایی در نحو است باید جیره خوار و بهره ور از کسائی باشد. ابوبکر انباری می گوید: در کسائی مزایای چند فراهم بود: چون عالمترین مردم زمان در نحو و شناخت لغات غریب و پیچیده زبان تازه و یگانه دوران در ادب عربی بوده و در قرائت قرآن نظیر نداشت. کسائی همچنینی مربی و مأرب فرزندان هارون یعنی امین و مامون بود. 6- ابوعمروبن علاء بصری (154-70ه): او نیز از ایران بوده است و در میان قراء سبعه از لحاظ کثرت اساتید و شیوخ قرائت کسی به پای او نمی رسد. ابوعمرو مدعی بود که من، هیچکس از پیشینیان را عالم تر و آگاه تر از خود نمی شناسم (البیان، خوئی، ص 97) قرائت ابوعمرو بوسیله یحیی بن مبارک یزیدی به دو روای او یعنی دوری و سوسی رسیده است که هر دو مورد اعتماد بودند. 7- ابن عامر دمشقی (م 118ه ق): او از معمرین قراء سبعه به شمار می رود و دارای عالی ترین اساتید روائی بوده است. دو راوی مشهور وی هشام و ابن ذکران می باشد. از مجموع گزارش احوال قرائ سبعه به این نتیجه می رسیم که در میان آنها 5 ایرانی هستند که به ترتیب عبارت از نافع بی ابی نعیم، عبد الله بن کثیر، حمزه بی حبیب زیات کسائی و ابوعمرو بن علا و همچنین دو تن از راویان معروف قرائت قراء سبعه نیز ایرانی بوده اند که یکی از آنها بزی روای ابن کثیر و دیگر ابوحارث مروزی راوی قرائت کسایی است. چه کسی نخستین بار قرآات قراء سبعه را جمع و تدوین کرد؟ نخستین کسی که قراآت قراء سبعه را جمع آوری وتدوین نمود ابوبکر احمد بن موسی بی عباس بن مجاهد ( 245- 324 هق) است که معروف به ابن مجاهد» می باشد. ابن ندیم در ترجمه احوال او می نویسد: وی آخرین کسی است که در مدینه ریاست قرائت را بدست گرفت. او در عصر خود شخصیتی بی نظیر بوده وکسی را یارای هماوردی با او در علم قرائت نبود است. وی کتابهای زیادی تالیف کرده است مانند: کتاب القراآت الکبیر و القراآت الصغیر و . . دانشمندان علوم قرآنی و مورخان علاوه بر قراء سبعه از سه تن یاد می کنند که به قراء عشره مشهور می باشند و نیز در برخی موارد نام چهار تن از قاریان را نیز بر آن اضافه می نمایند که به قاریان چهارده گانه مشهور می باشند که در اینجا از ذکر آن خود داری می کنیم. ( پژوهشی در تاریخ قرآن، دکتر حجتی، ص 356؛ البیان، خویی ص 198؛ تاریخ قرآن ، آیت الله معرفت ص 148) رجحان قرائت عاصم: ائمه معصوم ما، شیعیان خود را امر می کردند تا قران را به نحوی که مردم می خوانند بخوانند و از غیر آن نهی می فرمودند و با تعبیرات مختلف این مطلب را گوشزد کرده اند. چنانچه در بعضی از تعبیرات آمده اقروأ کما یقرأ الناس» به نحوی که مردم قرائت می کنند تو هم قرائت کن و یا در تعبیر دیگری می فرماید واقرؤا کما تعلمتم » بخوانید و قرائت کنید به همان نحوه که یاد گرفته اید. از حفص اسدی نقل شده است که عاصم به او گفته است: قرائتی را که به تو یاد دادم از ابی عبدالرحمن سلمی یاد گرفته ام و او هم از علی (علیه السلام) فرا گرفته است. ابن الجزری می نویسد: پس از ابی عبد الرحمن سلمی، عاصم ریاست قراء هفتگانه و تعلیم قراآت را در کوفه به دست گرفت و در جای او نشست و مردم برای اخذ به طرف او رو آوردند و او شخصی فصیح و متقن بود و تجوید را هم خوب می دانست. ( تاریخ و علوم قرآن ، سید ابوالفضل میر محمدی زرندی ص 179) اما از جهت دیگر: یگانه قرائتی که دارای سند صحیح و پشتوانه جمهور استوار است قرائت حفص است که در طی قرون گذشته تا امروز میان مسلمانان متداول بوده وهست و آن به چند سبب است: 1- سند طلایی را داراست، زیر حفص از عاصم، او از ابوعبدالله الرحمن سُلَمی و او از مولی امیر المومنین(علیه السلام) نقل کرده است و رجال آن تماما از بزرگان طائفه و مورد ثقه و اطمینان امت بوده اند. 2- توافق آن با قرائت همگانی و جماهیر مسلمانان است، زیرا عاصم سعی بر آن داشت که محکمترین و استوارترین قرائت ها را که از طریق صحیح و اطمینان بخش به دست آورده بود به حفص تعلیم دهد. 3- عاصم شخصا دارای ویژگی های بخصوصی بود که او را در میان مردم معروف ساخته و مورد اطمینان همگان بود. هر قرائتی را که فرا می گرفت آن را بر عده ای از صحابه و تابعین جلیل القدر عرضه می داشت و تا اطمینان کامل به صحت قرائت پیدا نمی کرد آن را نمی پذیرفت. و پیوسته قرائت او مورد ستایش علما و فقها امامیه بوده است. (تاریخ و قرآن، آیت الله معرفت، ص 153) آنچه گذشت چگونگی و دلیل بوجود آمدن قرائت های هفتگانه قرآن و قاریان سبعه بود و چنانچه می بینیم امروز در بیشتر کشورهای اسلامی قرائت عاصم که روایت آن ار حفص می باشد جایگاه ویژه ای دارد و مورد توجه شیعیان می باشد.

-----------------------------------------------------------
منابع: البیان، آیت الله سید ابو القاسم خوئی، ترجمه محمد صادق نجمی، هاشم هاشم زاده. تاریخ قرآن، آیت الله هادی معرفت. پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، دکتر محمد باقر حجتی. تاریخ و علوم قرآن، سید ابوالفضل میر محمدی زرندی.


علوم قرآنی
(علوم قرآن) به مجموعه‌ای از دانش‌های مرتبط با قرآن گفته می‌شود که گستره بزرگی از دانش‌هایی همچون تفسیر، تجوید، دانش قرائات قرآنی، شان نزول آیات قرآن، دانش بلاغت آیات قرآن، تاریخ‌گذاری قرآن تا هرمونتیک را دربر می‌گیرد. علوم قرآنی اصطلاحی است دربارهٔ مسائلی مرتبط با شناخت قرآن و شئون مختلف آن[۱] و هدف آن شناخت همه شئون مربوط به قرآن اعم از تاریخ و تفسیر و صورت و محتوا و نهایتاً استفاده بهتر بردن از قرآن در حوزه علوم شرعی و معارف دینی است.[۲]
دسته‌ای از این دانش‌ها در سنت اسلامی سابقه دراز دارند، ولی برخی از آن‌ها همچون هرمونتیک مباحث تازه راه یافته به علوم قرآن هستند. همچنین به برخی از این مباحث همچون تاریخ‌گذاری قرآن کمتر پرداخته شده‌است و به تأثیر از پژوهش‌های مستشرقان بیشتر گسترش یافته‌اند. واژگان علوم قرآن که به گستره‌ای از دانش‌های مرتبط با قرآن اشاره دارد، بیشتر در عربی و فارسی به کار گرفته می‌شود و در انگلیسی برابرنهادی ندارد. اگر چه هر یک از دانش‌های موجود در این گستره دارای برابرنهاد انگلیسی هستند. تاریخچه علوم قرآنی کتاب الاتقان فی علوم القرآن نوشته جلال‌الدین سیوطی یکی از اولین کتابهای نوشته شده در این‌باره است. دانشمندان شیعه دانشمندان شیعه، در علوم قرآنی تلاشهای بسیاری کردند. ابوالاسود دوئلی، نخستین کسی است که قرآن را نقطه گذاری کرد. ابان بن تغلب (م 141 ق)، نخستین کسی است که در موضوع قرائت، کتابی تالیف کرد. اولین کسی که درباره مجاز قرآن کتاب نوشت، فراء ( م 207 ق) بود. چهار تن از قراء سبعه، از شیعیان هستند که عبارتند از: ابوعمرو بن علاء، عاصم بن کوفی، علی بن حمزه کسائی و حمزه بن زیات کوفی.[۳] آثار برجسته نوشته شده دربارهٔ علوم قرآنی الاتقان فی علوم القرآن نوشته جلال‌الدین سیوطی قرن نهم و دهم قمری (م-۹۱۱) التمهید فی علوم القرآن نوشته آیت‌الله محمد هادی معرفت قرن پانزدهم قمری دانشهای مورد گفتگو در علوم قرآنی این علوم عبارت‌اند از:[۲] تاریخ قرآن دانش تفسیر علم قرائت و تجوید و ترتیل علم رسم عثمانی، یعنی شناخت چگونگی رسم‌الخط و املای قدیمی و ثابت قرآن مجید. علم اعجاز قرآن علم اسباب نزول علم ناسخ و منسوخ علم محکم و متشابه علم مکی و مدنی علم اعراب علم غریب القرآن و مفردات قرآن و وجوه و نظایر (واژگان‌شناسی قرآن) علم قصص فقه قرآن یا احکام قرآن دانش بلاغت دانش تجوید دانش قرائات قرآنی دانش غریب‌القرآن دانش شأن نزول آیات قرآن دانش هرمنوتیک
 -----------------------------------------------------------------
پاورقی
1. آیت الله محمد هادی معرفت. علوم قرآنی»
2. بهاء الدین خرمشاهی. قرآن و قرآن پژوهی»
3. حسین حسینیان مقدم، منصور داداش نژاد،‌ حسین مرادی نسب و محمدرضا هدایت پناه زیر نظر دکتر سید احمدرضا خضری (۱۳۹۳). تاریخ تشیع ۲: دولت ها،‌خاندان ها و آثار علمی و فرهنگی شیعه. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. صص. ۳۷۰.
منابع:
1. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، نشر امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۸۵.
2. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع (به عربی)، ترجمهٔ فارسی از احمد امیری شادمهری، نشر آستان قدس رضوی، ۱۳۸۶.
3. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 243.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تحریف ناپذیری قرآن (علامه محمد هادی معرفت)

تحریف ناپذیری قرآن (علامه محمد هادی معرفت) تحریف در لغت : از ریشه (حرف)/کنار/جانب و انحراف یعنی عدول از حق مانند: حرف جبل یعنی کنار کوه و حرف الصیف یعنی کنار شمشیر: و (ومن الناس من یعبد الله علی حرف) برخی مردم خدا را با حرف عبادت می کنند: زمخشری از قول ابن عباس معتقد است آیه بالا به ( منافقین) اشاره دارد تحریف در اصطلاح:
1-تغییر معناى سخن، یعنى تفسیر آن به گونه اى که موافق نظر مفسّر باشد، چه با واقعیت مطابق باشد یا نه. 2-کم و زیادى در حرکت و حرف، با حفظ و مصونیّت اصل قرآن. مثل یطهرن» که هم با تشدید خوانده شده است، هم بدون تشدید. قرآن از این نوع تحریف هم مصون است، چون که قرائت رایج در هر دوره یعنى قرائت عاصم از حفص که به على(علیهالسلام)متصل مى شود متواتر است و جز آن، اجتهادهاى نو پدیدى است که در روزگار پیامبر(صلى الله علیه وآله) اثرى از آنها نبوده و به همین جهت متروک شده است و جز در کتابهاى مربوط به قرائت و گاهى در زبان برخى قاریان براى اظهار تبحّر در قرائت، اثرى از آن نیست. 3-تغییر کلمه اى به جاى کلمه مترادف آن: مثل آن که به جاى امضُوا» در آیه((وَلایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَامْضُواحَیْثُ تُؤْمَرُونَ) (حجر: 65))، کلمه اسرَعوا» بگذاریم. این به ابن مسعود نسبت داده شده و او مى گفت که خطا نیست اگر به جاى( علیم، حکیم بخوانیم.) ولى آن صحابى بزرگ برتر از آن است که چنین تهمتى به او بچسبد و چه هدف عقلایى مى تواند از این تغییر در کار باشد؟ 4-تحریف در لهجه تعبیر: لهجه هاى قبایل مختلف در تلفظ حرف یا کلمه از نظر حرکات و اداى آن مختلف بود 5. تحریف به افزودن: اجماع بر خلاف این است. البته به ابن مسعود نسبت داده شده که گفته است معوّذتین» (سوره ناس و فلق) از قرآن نیستند، بلکه آن دو تعویضند.(فتح البارى در شرح بخارى: ج 8، ص 571) به گروهى از خوارج نیز نسبت داده اندکه منکر آن شده اندکه سوره یوسف جزء قرآن باشد و آن را داستانى عشقى مى دانستند که جایزنیست از وحى باشد.(ملل و نحل، شهرستانى: ج 1، ص 128) ولى هر دو نسبت ثابت نشده است. اگر آن چه ابن مسعود گفته درست باشد، تحدّى قرآن به سوره باطل خواهد شد، زیراانسانى که به او وحى نشده است، دو سوره مثل سوره هاى کوتاه قرآن آورده است. 6. تحریف به کاهش و افتادگى عمدى یا اشتباهى از قرآن:خواه آنچه کم شده است یک حرف باشد، یا یک کلمه، یا یک جمله، یا یک آیه یایک سوره.این نوع تحریف نیز در قرآن راه ندارد زیرا قرآن کریم از نخستین روزى که مسلمانان به آن ایمان آوردند، مورد توجه و نخستین مرجع آنان بوده است و به خواندن و حفظ کردن و نگاشتن و ضبط اهمیت مى دادند. راه یابى تحریف به چنین کتابى ممکن نیست مگر با قدرتى که به زور بخواهد با قرآن بازى کند و چیزى از آن بکاهد. نه امویان و نه عباسیان، آن قدرت را نداشتند، چون قرآن میان قاریان و حافظان پخش شده بود و انتشار حتى یک نسخه در سطح وسیع، مى توانست این آروزى پلید را به صورت ناشدنى درآورد.(سیماى عقاید شیعه، ص 151)
انواع تحریف در قرآن:
1-تحریف معنوی: یعنی معنی قرآن را تغییر دهد و عوضی تفسیر کند. 2-تحریف موضعی: یعنی انسان قرآن رابراساس ترتیب نزول مرتب نکند 3-تحریف در قرائت: یعنی بر چند وجه خواندن یک کلمه (غُلِبت الروم:روم شکست خورد) غَلِبت الروم: روم پیروز شد. 4-تحریف در لهجه ونحوه گویش: یعنی تلفظ فرق می کند.(انزل القرآن علی سبعه احرف : یعنی قرآن بر هفت حرف نازل شده است. 5-تحریف با تعویض کلمات: یعنی جای گزینی یک کلمه به جای یک کلمه سخت در قرآن تعویض: 1-مترادف: مانند (لاریب )که برخی (لازیب خوانده اند)هردو حالت در قرآن صحیح نیست. 2-متباین: یعنی لغت دیگری را برگزینیم 6-تحریف به زیادت: چیزی به قرآن اضافه کنیم: مثلا سوره تبت می گویند به قرآن اضافه شده است که دشنام پیامبر است به دشمن خود پیامبر، در حالیکه این سوره نفرین است بر دشمن پیامبر و برخی معتقدند سوره یوسف اضافه شد و یک داستان عشقی استونمی تواند یک وحی باشد. علمای فریقین(شیعه وسنی)تحریف به زیادت را باطل می دانند. 7- تحریف به نقصان و کاستی: یعنی قرآن حاضرچیزی ازآن کم شده است ، که بحث ما همین مورد آخر است تعریف نسخ: یعنی حکمی در شرایط زمانی بود بنابرشرایطی آن حکم دراثر مقتضی شدن مدت اجرای آن ازبین رفت و حکمی دیگر جایگزین شد. وگاهی حکم از بین رفته ولی آیه هست وگاهی آیه موجود است ولی حکم نسخ شده است. و درنهایت نسخ تلاوت و حکم: همان مثال محرم رضاعی مهم:
انواع نسخ:
1- نسخ تلاوت وحکم (مانند آیه رضاعه شیر دادن) یعنی هرکه در 10روز شیر بخوردمحرم رضاعی می شود بعدا شده 5 بار ودر نهایت آیه حذف شده است یعنی همان نقصان در قرآن . 2- نسخ تلاوت و نه حکم:آیه حذف شده ولی حکم موجود است مانند اذا زنی الشیخ والشیخه فارجموها البته (چیزی ازآن کم شده)
توجه: در بحث نسخ نیز اول و دوم را قبول نداریم 3- نسخ حکم نه تلاوت ادله عدم تحریف قرآن :
1-دلایل عقلی:(درکتاب تنزیه القرآن عن التحریف آیت الله جوادی آملی) آمده است: قرآن نمی تواند تحریف شود ، چرا که معجزه جاوید پیامبر اسلام است. 2- براساس حدیث ثقلین قرآن تا قیامت برای مردم حجت است. دلایل نقلی عدم تحریف قرآن: 1-آیه حفظ: )انا نحن نزلنا الذکرو انا له لحافظون) که همانا ما قرآن را نازل کردیم و خود حافظ و نگهبان آن هستیم. اشکال اول بر آیه حفظ: این است که مراد از ذکر پیامبر است، چرا که در آیه 10و11سوره مبارکه طلاق که می فرماید ؟(قد انزل الله علیکم ذکرا رسولایتلوا علیکم آیات الله، یعنی ما ذکر را بر شما نازل کردیم یعنی رسولی که آیات خدا را بر شما تلاوت می کند. جواب اول: در آیه حفظ اگر مراد از ذکر رسول باشد بجای (نزلنا) باید (ارسلنا) باشد چون نزلنا ریزش از بالا به پایین است مانند نزلنا من السماء ماء جواب دوم:آیت الله خویی می فرماید :درآیه حفظ به دلیل سیاق آیه مراد از ذکرقرآن است (یا ایها الذی نزل علیه الذکر) که باتوجه به سیاق، مراد از ذکر قرآن است. جواب سوم: (انا انزلنا الذکررسولا یتلوا علیکم آیات الله )مراد از ذکر صیانت از تناقض است. صیانت دو قسم است: الف بیرونی-تحریف ب- درونی – تناقض گویی
اشکال دوم بر آیه حفظ: منظور از حفظ ، حفظ قرآن ازخدشه و ابطال محتوای آن است، یعنی نمی گذاریم بر قرآن اشکال وارد کنند در حالیکه دیگران بر قرآن اشکال بیجاو بی مورد کردند.
اشکال سوم بر آیه حفظ: مراد ازحفظ ، حفظ فی الجمله قرآن است و قرآن اصلی نزد امام معصوم باشد کافی است. این پاسخ صحیح نیست. آیت الله خویی جواب می دهد، قرآن برای هدایت مردم است ولی اگر دست مردم نباشد نغض غرض است (باید دست مردم باشد)
اشکال چهارم بر آیه حفظ : اشکال فخر رازی( شبهه فخر رازی)از کجا معلوم آیه حفظ را به قرآن اضافه نکردند، تا از آیه حفظ استدلال کنند، که قرآن تحریف نشده است جواب: اولا علمای فریقین معتقدند چیزی بر قرآن اضافه نشده . ( تحریف به زیادت در قرآن باطل است)
ثانیا: دور باطل است. ثالثا: این شبهه برای کسی مطرح است که ائمه معصومین را قبول نداشته باشد. آیه دوم: آیه عدم ورود باطل در قرآن(سوره فصلت آیه42) وانه لکتاب العزیز لا یاتیه بالباطل(عزیز یعنی شکست ناپذیر بنابر این چون در قرآن باطل راه ندارد تحریف هم راه ندارد.
سوال:
دو دسته از روایاتی که از آنها عدم تحریف قرآن استفاده می شود چیست؟
1-قرآن معیار سنجش روایات است: و حدیث در اینجا جایگاهی ندارد و اصل قرآن است. پس اصل و شاخص ما که قرآن است باید ثابت باشد، و تحریف نشده باشد 2-در حدیث ثقلین 2 چیز بر مردم تا روز قیامت حجت است، پس اگر قرآن تحریف شود نمی تواند حجیت خود را حفظ کند. 3-حدیث فعلیکم بالقرآن: پیامبر فرمود روزی میرسد فتنه ها چون شب تاریک بر شما هجوم می آورد و برای رهایی از فتنه ها باید به قرآن پناه ببریم.(با قرآن حرف بزنید و راه حق و باطل را از قرآن فراگیرید.
دانشمندان شیعه و تحریف قرآن :
الف – شیخ صدوق:( رئیس المحدثین ) وی معتقد است که قرآن اصلا تحریف نشده است. سوال؛ چرا در میان دانشمندان مسلمان در بحث تحریف از شیخ طوسی آغاز گردید؟ زیرا قبل از شیخ طوسی ( مر حوم کلینی بود ،‌که ایشان دوره امام دوازدهم را درک کرده و دیگر نیازی به پرسشی از تحریف یا عدم تحریف قرآن نبود چرا که با وجود ائمه از بدیهیات است ، که قرآن هرگز تحریف نشده است.
ب- شیخ مفید :در کلام استاد است، و ایشان اعتقاد دارند که نه چیزی از قرآن کم شده و نه چیزی برآن افزوده شده، بنابر این هرگز قرآن تحریف نشده است.
ج- دیدگاه علامه طباطبایی: ایشان عقیده دارند که قرآن یک سری وی‍ژه گی هایی دارد ، که آن را نسبت به سایر کتب آسمانی ممتاز کرده است، ازقبیل این که؛ قرآن کتاب نور و هدایت است، و هیچگونه اختلافی در آن وجود ندارد. چرا که به فرموده ایشان اگر تحریف شود، ویژه گی های خود را ازدست می دهد. روایات عرض از دیدگاه علامه طبا طبایی : در مواردی که به 2حدیث متعارض بر خوردیم ، برای اینکه بفهمیم کدامیک از آنها صحیح تر است، آن را به قرآن عرضه می کنیم. نیز از حدیث ثقلین استفاده می شود که قرآن تحریف نشده و این حدیث، حجیت دائمی تا روز قیامت دارد. مخدوش بودن روایات تحریف: بیشتر این روایات از حیث سند، از روایات ضعیف بوده و خبر واحد است. نوع جمع آوری قرآن به گونه ای بوده که تحریف در آن رخ نداده است . دیدگاه امام خمینی در مورد تحریف قرآن: ایشان معتقدند کیفیت جمع آوری قرآن به گونه ایست که تحریف در آن منتفی است. همچنین به عقیده ایشان ، روایات تحریف: 1- این روایات ، ضعیف هستند. 2- برخی از این روایات، خبر واحد است. 3-برخی از این روایات مجعول است. 4-برخی از این روایات، تحریف معنوی، یا همان معنای قرآن ،را اشتباهی بیان می کردند.برخی از خاور شناسان معتقدند اختلاف قرائت ناشی از متن است. ، در حالی که امام خمینی می فرماید ، اختلاف قرائت هیچ ربطی به متن قرآن ندارد. سوال شد، آیا حجیت ظواهر کتاب (قرآن) ، ثابت شده است؟ بلی
سؤال:ادله حجیت ظواهر کتاب را بیان کنید: 1-دعوت قرآن به تدبر و تفکر در خود 2-وجود روایات عرض مانند روایات (من بلغ) 3- استدلال ائمه به ظاهر قرآن 4-پناه بردن به قرآن در فتنه ها
3-دیدگاه سوم امام خمینی، پس از کیفیت جمع قرآن و انواع روایات تحریف:
دیدگاه سوم: اختلاف قرائت دیدگاه چهارم حجیت ظواهر آیات دیدگاه پنجم محدث نوری: که امام در مورد ایشان می فرماید که: احدی در مورد حجیت ظواهر قرآن بحثی ندارد به جز علامه محدث نوری.
1-دانشمندان عامه و تحریف قرآن:
دانشمندان عامه2دسته اند؛ الف-عمیق در تحقیقات هستند، که هیچکدام اعتقاد به تحریف ندارند.
ب- غیر عمیق در تحقیقات هستند. لازم به یاد آوری است که ، نخستین کسی که معتقد بود قرآن تحریف شده، (عبد الله بن عمر ) بود. که ایشان از نظر شیعه هیچ اعتباری ندارد ، ولی از دیدگاه اهل سنت به جهت نقل روایات پیامبر ص حائز اعتبار است.درضمن ایشان از نظر ی مورد قبول نبود. پس از او خلیفه دوم آیه رجم را آورد که؛ (اذا زنی الشیخ والشیخه فارجموها)،یا عایشه در مورد رضاعة(شیر دادن) که ابتدا با 10آیه محرم رضاعی می شدند و سپس 5آیه ودر نهایت آن آیه نسخ گردید. علمای اهل سنت نیز2دسته اند: 1- عمیق 2- غیر عمیق از علمای اهل سنت، مثلا شافعی، معتقد است،رافضی ها 2دسته اند؛ دسته اول عمیق و ژرف نگر هستند و دسته دوم عمیق نیستند. در مورد پیدایش رافضیه: که همان شیعیان بودند که، زمانی زید بن علی فرزند امام سجاد(ع) قیام کردند، کسانی که در اطراف زید بودند به خلیفه دشنام می دادند، و زید بن علی از این بابت نارحت شد، بنابر این این گروه از زید جدا شده، ودر گوشه از مسجد نشستند، اینان معروف به رافضی بودند. که یکی از اعتقادات آنان ، تحریف قرآن بود. و بعدها پسر ایشان، یحی بن زید که در گنبد به شهادت رسید، و با این عقیده ی ، تحریف قرآن مبارزه می کرد. علمای اهل سنت که برخی عمیق نیستند و سطحی نگر هستند، معتقدند ، که شیعه دست به تحریف قرآن زده است. و دسته ای دیگر از اینکه به شیعه نسبت تحریف کردن قرآن بدهیم، می گویند باید به خدا پناه برد. ابن حزم، و رافعی و قاضی عبد الجبار معتزلی، معتقدند همه امامیه قایل به تحریف قرآن هستند، یعنی چیزی به قرآن اضافه نموده یا کم کرده اند. قابل توجه است که کتاب رافعی(اعجاز القرآن) می باشد. 2- دیدگاه خاور شناسان یا همان (مستشرقان): خاور شناس کیست؟ هر غیر مسلمانی که در مورد آداب و رسوم و زندگی و فرهنگ شرق تحقیق کند. دیدگاه خاورشناسان: 1-انگیزه تبشیری دارند، یعنی شرق را آماده پذیرش دین مسیح می کنند. 2-انگیزه ی دارند. 3-انگیزه تجاری دارند. 4- انگیزه علمی دارند. دسته بندی شبهات خاور شناسان در مورد تحریف قرآن:
الف- شبهه افزایش در قرآن
ب- شبهه کاهش در قرآن هان تینگ تون، تئوری پرداز آمریکای است و شعار او جنگ تمدن اسلام و مسیحیت است.و خاور شناس و شرق شناس کسی است که در مورد شرق و فرهنگ شرق به بحث و گفتگو می نشیند.
ج- شبهه در مصحف علی
د- شبهه حذف سور در فضایل اهل بیت
1- یکی از خاور شناسان(مونتگمری وات) است. ایشان معتقد است مصحف ابن مسعود 11سوره دارد و دو سوره ی معوذتین ناس و فلق- در قرآن وجود ندارد پاسخ : خود ابن مسعود، اعتقاد داشت، این دو سوره در قرآن بود ، ودر نماز بجای سوره توحید، معوذتین می خواند. و نشان می دهد خود ابن مسعود اعتقاد داشت که هر دو سوره وجود دارند، و این یک تهمت ی است، به دلیل اختلاف با خلیفه، که از بیت المال بر داشت می شد و برگشت نمی دادند، که خلیفه او را اظهار کرد، و روزی در مسجد بود که، ابن مسعود وارد مسجد شد، و خلیفه دستور داد وی را بیرون انداختند پس به طرز مرموزی ایشان را کشتند. 2- بلاشر: که یک فرانسوی است، و دکتر رامیار که برای معالجه به آنجا رفته بود با ایشان ملاقات کرد. بلاشر معتقد است سوره تبت نمی تواند، سوره قرآن باشد، چون فحش و دشنام است به دشمنان پیامبر ص، پس این سوره به قرآن اضافه شده است، در حالیکه به اعتقاد ما ناسزا نیست، بلکه یک نفرین است. آیا آیات مربوط به نفرین در جای دیگر است؟ بله (قتل الخراسون) دروغگویان ، بلاشر استناد می کند به قول عجارده از خوارج، که خوارج 25 فرقه شدند. و می گفتند سوره یوسف یک داستان عشقی است، پس این رمان عشقی نمی تواند،وحی باشد.(داستان بر خورد یوسف با زلیخا) 3- دیگر خاورشناسان مانند(کازانوفا): وی معتقد است در سوره آل عمران آیه 44( و ما محمد الا الرسول، افان مات او قتل انقلبتم باعقابکم) گویند کلام ابوبکر است، یعنی وقتی پیامبر ص از دنیا رفت، ابوبکر آن را خواند. در حالیکه این آیه شأن نزول دارد. در مورد مصعب بن عمیر چون در جنگ رویش پوشیده بود و به ظاهر شبیه پیامبرص بود در جنگ احد کشته شده، و فریاد سر دادند که محمد کشته شده است در حالیکه سپاه اسلام و پیامبرص به دهانه کوه احد رفتند و دشمن نتوانست کاری انجام دهد، که این آیه نازل شد،(افإن مات او قتل انقلبتم .)یا آیه (واتخذوا من مقام ابراهیم)، یعنی پشت مقام ابراهیم مصلی بگیرید عمر پرسید که ما پشت مقام نماز بخوانیم که در الاتقان سیوطی آمده است که این آیه ( واتخذوا من مقام ابراهیم) با پرسش عمر شروع شد، نه اینکه این آیه مال عمر باشد. طبقه بندی شبهات خاور شناسان: الف- شبهه افزایش درقرآن ب-شبهه نقص و کاستی در قرآن ب-1-تشکیک در سوره خلع وحفد:2 دعای ابی بن کعب ب-2-تشکیک در مصحف علی ب-3-تشکیک حذف سور در فضایل اهل بیت، که این شبهه انگلیسی هاست و برخی از شیعیان ساده لوح پذیرفتند. آسیب شناسی مطالعات خاور شناسان: ب-1-خاورشناسان این دو دعا را وارد قرآن کرده و معتقدند، قرآن فعلی از این دو دعا خالی است،در حالیکه ابی خود واقف بود که این دو دعا سوره نیست. وعمر نیز آن را تصریح کرده است و جزء سوره نیست.
تشکیک در مصحف علی(ع):
ویژه گی های مصحف علی (ع): 1-بر اساس ترتیب نزول 2-به هفت بخش تقسیم شده بود 3- منسوخ مقدم بر ناسخ بود. 4-اسامی منافقین و کسانی که آیه در باره آنها نازل شده بود مکتوب بود،این خبر نزد نضربن حارث بود که درمصحف امام علی، می گفت داستانهایی از رستم وسهراب نقل می کردند. 5-تعبیر و تفسیر برخی از آیات در مصحف علی بود تشکیک حذف سور در باره اهل بیت : در دوره ابوبکرو عمر انجام شد.گلدزیهر معتقد است، یکی از این سوره ها (ولایت است و نورین نور علی و محمد) که 41 بند دارد و سوره شیعه 7 بند دارد. شیعیه که گلدزیهر معتقد است، که من آن را ندیدم. کتاب داستان مذاهب در 2جلد به زبان فارسی در هندوستان نوشته است و عده ای از شیعیان که مشخص نیست عرب هستند یا ایرانی و در انگلستان چاپ شد. در قرن یازدهم محدث نوری در نگارش کتاب فصل الخطاب، فریب یک جاسوس انگلیسی را خورده است و سردار کابلی از شاگردان محدث بود. سیوطی می گوید: کسی که می خواهد تقسیر قرآن کند باید ذهن خود را تجرید کند یعنی ذهنش را خالی کند و فقط به قرآن تمسک جویند. آسیب شناسی مطالعات خاور شناسان: 1-پیروی از گرایشهای پنهان 2-مراجعه به مطلق منابع: منابع ای که برخی قوی و برخی ضعیف هستند 3- مراجعه به احادیث، حدیث قوی و ضعیف مانند حدیث معنعن- حدیث مرفوع 4- آشنا نبودن به زبان قرآن

تاریخ قرآن
تاریخ قرآن یکی از شاخه‌های علوم قرآنی است، اصطلاح نسبتاً جدیدی است که از سوی اسلام‌شناسان و قرآن‌شناسان غربی وضع شده‌است و پیش از قرن حاضر و در آثار گذشتگانی نظیر البرهان فی علوم القرآن اثر بدرالدین زرکشی و الاتقان فی علوم القرآن نوشته جلال‌الدین سیوطی به چنین اصطلاحی برنمی‌خوریم. تاریخ قرآن مباحث مربوط به توصیف و تحلیل سرگذشت جمع و تدوین قرآن از آغاز نزول وحی تا سیر هزار و چهارصد ساله کتابت و طبع آن در اعصار جدید است.
مباحث اصلی مباحث اصلی تاریخ قرآن» که از مهمترین شاخه‌های علوم قرآنی است، عبارتند از: زمان آغاز و پایان نزول قرآن زمان و مکان نزول آیات بر پیامبر اسلام ترتیب نزول آیات و سوره و ترتیب کنونی کتابت و نویسندگان وحی در زمان نزول قرآن و کیفیت نگارش و رسم‌الخط قرآن کریم مسئله جمع و تدوین قرآن کریم در زمان رسول اسلام رسول و خلفای راشدین اختلاف مصاحف صحابه و تابعین و یکسان‌سازی مصاحف تکامل شیوه‌های نگارش قرآن کریم، نقطه‌گذاری و حرکت‌گذاری حروف و کلمات نسخه‌های به‌جای‌مانده از گذشتگان و نسخه‌های جدید مباحث فرعی
مباحث فرعی که گاه به عنوان مقدمه و گاه در مقام نتیجه بیان می‌گردد، عبارتند از: بررسی اسامی و القاب قرآن کریم وحی از دیدگاه اسلام عصمت پیامبر اسلام اُمّی بودن پیامبر اسلام اسباب نزول آیات قرآن کریم ترجمه‌های قرآن کریم مصحف‌های مختلف و شروع به کانونیزه کردن قبل از این که عثمان قرآن را کانونیزه[یادداشت ۱] کند، نسخه‌ها یا مصحف‌های متفاوتی وجود داشتند، هیچ‌کدام از آن‌ها تا به امروز کشف نشده‌اند. این مصحف‌ها هیچ وقت تأیید عام به دست نیاوردند و از جانب مسلمانان به دید رونوشت‌های شخصی افراد نگاه می شدند. از نسخ خطی اولیه به سوی متن کانونیکال نهایی بعد از این که عثمان بقیه مصحف‌ها را نابود کرد، هنوز گوناگونی‌هایی در خوانش و همچنین نوشته قرآن وجود داشت. با این وجود، محققان امکان دگرگونی زیاد متن را رد می‌کنند، با این استدلال که اضافه کردن، زدودن، یا دستکاری منجر به مناقشه می شد که از آن [یعنی مناقشه،] رد کمی هست". علاوه بر این بیان می‌کنند که حتی با این وجود که عثمان در میان مسلمانان محبوبیت خود را از دست داد، اما به‌طور کلی متهم به دستکاری یا تحریف (مثلاً از راه ناقص سازی)[یادداشت ۲] قرآن نبود. در عصر نسخه خطی، قرآن رونوشت شده‌ترین متن عربی بود. این را که رونویسی قرآن برای رونویس‌کننده و همچنین صاحب آن برکت می‌آورد، عقیده داشتند. کتاب‌شناسی از مهم‌ترین آثاری که در بارهٔ تاریخ قرآن» تألیف شده‌است می‌توان به تاریخ قرآن تئودور نولدکه و تاریخ قرآن از محمود رامیار و تاریخ قرآن آیت‌الله محمدهادی معرفت اشاره نمود.
————————-
منابع:
رامیار، محمود. تاریخ قرآن، نشر امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۸۵.
بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن کریم.
معرفت، محمد هادی. تاریخ قرآن کریم.

https://zlammme11654321.kowsarblog.ir/


علوم قرآن
علوم قرآن (حوزه اصلی) :
نام علمی مدوّن مربوط به قرآن (سایت دانشنامه علوم اسلامی) واژه 'علوم قرآن' دو کاربرد دارد:
1. هر دانش و آگاهی که می‌تواند در باره قرآن مطرح شده و مرتبط با قرآن باشد، که در اصطلاح، آن را 'علوم قرآن اضافی' گویند.
علوم قرآن اضافی را چنین تعریف کرده‌اند: 'هر علمی که در خدمت قرآن یا مستند به آن باشد'. بر این تعریف اشکال کرده‌اند که: بر این اساس باید علم صرف و نحو و معانی و بیان و برخی علوم انسانی و تجربی، که در فهم قرآن دخالت دارند و می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند، از علوم قرآن به شمار آیند، با این که چنین نیست، زیرا منشأ این علوم، قرآن نمی‌باشد، و قبل از قرآن مطرح بوده و یا بدون ارتباط با قرآن مطرح شده و شکل گرفته‌اند. با توجه به این اشکال، تعریف دیگری ارائه شده است:
'علوم قرآن اضافی' علومی است که در دامان قرآن و در پی تلاش برای شناخت آن مطرح شده و یا قابل طرح‌اند؛ مانند علم ناسخ و منسوخ، اعجاز قرآن، اعراب قرآن، نکات ادبی، بلاغی، اخلاقی، اجتماعی و بنابر این، علم فقه تا آن جا که درباره آیات الاحکام و مستندات قرآنی بحث می‌کند، از علوم قرآن (به معنای نخست) به شمار می‌آید، ولی هر گاه در باره منابع دیگر و مستند به حدیث یا عقل و یا اجماع بحث کند، خارج از 'علوم قرآن اضافی' است. 2. مجموعه مباحثی که در طول زمان در باره قرآن و مرتبط با آن شکل گرفته و به آن مباحث، عنوان 'علوم قرآن' را داده‌اند. در این کاربرد، قلمرو علوم قرآن معین و محدود خواهد بود و در اصطلاح، آن را 'علوم قرآن اسمی یا علمی' گویند. 'علوم قرآن علمی' دانشی شکل یافته و تدوین شده است که دارای مباحث و فصل‌های مشخصی است و در هر فصل آن خصوصیتی از قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. بنابر این، قلمرو مباحث 'علوم قرآن علمی' محدود و معین است و منحصر در همان مباحثی است که معمولاً کتابهای علوم قرآن به آنها پرداخته‌اند. پس_ با توجه به دو کاربرد ذکر شده_ اگر زرکشی گفته است: علوم قرآن شمارش نمی‌شود، منظورش علوم قرآن اضافی بوده است، نه علوم قرآن علمی. و اگر سیوطی می‌نویسد: علم طب، جدل، هیئت و. از علوم قرآنی است، ممکن است نظرش 'علوم قرآن اضافی' باشد، آن هم آن مقدار از این مباحث که مستند به آیات قرآن و یا درباره آیات قرآن طرح شده باشند، و نه همه مباحث این علوم. در باره تاریخ پیدایش واژه 'علوم قرآن' آرای مختلفی (قرن هفتم، پنجم، سوم) اظهار شده است، ولی می‌توان گفت این واژه را در قرن دوم هجری (زمان خلافت هارون الرشید) ، شافعی به کار برده است، آنجا که در جواب رشید چنین می‌گوید: '. انّ علوم القرآن کثیرة. '. امّا در باره این که سرآغاز شکل گیری مباحث قرآنی چه زمانی بوده، می‌توان گفت که سرآغاز آن عصر پیامبر و روزگار نزول قرآن است، زیرا در این عصر بود که اسباب نزول و ناسخ و منسوخ و. در قالب روایات بیان می‌شد؛ هر چند مکتوب و مدوّن نبود و به عنوان یک علم شناخته نمی‌شد و درباره آن نقد و بررسی صورت نمی‌گرفت. در قرن دوم، تألیفاتی در عرصه تفسیر و مباحث علوم قرآنی نظیر قرائات، اعراب قرآن، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ و… انجام شد؛ امّا توجه دانشمندان مسلمان به مباحث قرآنی و نیز تنوع این مباحث به مرور زمان باعث شد میان مباحث تفسیری و مباحث علوم قرآنی- علی‌رغم تداخل مباحث آن‌دو- نوعی مرزبندی انجام شود و علم تفسیر که خود یکی از مباحث علوم قرآنی است، به صورت علمی مستقل ظاهر شود. آغاز این مرزبندی و پدید آمدن اصطلاح جدید علوم قرآن» و تدوین کتابهایی که در بردارنده مباحث معیّنی هستند که تحت عنوان 'علوم قرآن علمی' قابل شناسایی‌اند، را قرن ششم یا هفتم و پس از آن دانسته‌اند؛ امّا زرقانی در ~مناهل‌العرفان~ به استناد نوشته‌ای از علی بن ابراهیم سعید مشهور به حوفی (م430ق) به نام ~البرهان فی علوم القرآن~ -که صاحب مناهل نسخه‌ای از این کتاب را خود مشاهده کرده است- سابقه این کار را به قرن پنجم می‌رساند. برخی دیگر بر این باورند که قبل از قرن پنجم، کتبی تحت عنوان علوم قرآن تدوین شده است؛ مانند: 'الحاوی فی علوم القرآن'، تألیف محمّد بن خلف بن مرزبان (م 309 ق) ؛ 'الرغیب فی علوم القرآن'، تألیف محمّد بن عمر الواقدی (م 207 ق) ؛ 'فی علوم القرآن'، تألیف ابوبکر محمّد بن القاسم الانباری (م 328 ق) ؛ 'الاستغناء فی علوم القرآن'، تألیف محمّد بن علی الادفوی (م 388 ق) . هم اکنون، واژه علوم قرآن» نام علمی مدوّن مربوط به قرآن است و به مجموعه مطالبی گفته می‌شود که درباره قرآن کریم بحث می‌کند و به‌گونه‌ای در شناخت این کتاب شریف مؤثر است؛ مانند: نزول قرآن، مبدء، کیفیت، مکان و مدت نزول، جمع و کتابت قرآن در عصر پیامبر (ص) ، اعجاز و مانندناپذیری، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، سوگند‌ها، مَثَل‌ها، ترتیب و تناسب سوره‌ها، قصه‌ها، و…. موضوع این علم به لحاظ مباحث فوق‌الذکر، قرآن کریم است. از فواید این علم، شناخت بیشتر قرآن، وسیله شناخت بیشتر معارف ارزشمند قرآن، دفاع از حریم کتاب الهی و آمادگی برای تفسیر قرآن است. نقش این علم در علم تفسیر به گونه‌ای است که آن را اصول تفسیر» نیز نامیده‌اند. ذکر واژه علوم در علوم قرآن» به صیغه جمع، اشاره به این است که این علم خلاصه‌ای از علوم متنوع است که مباحث آن ارتباط وثیقی با علوم دینی و عربی دارد؛ به‌طوری که هر بحثی از آن می‌تواند در زمره مسائل یکی از این علوم قرار گیرد. از طرف دیگر نیز نشانه این است که هر یک از مباحث این علم می‌تواند جدای از دیگر مباحث، مورد بحث و نظر قرار گیرد، و به دلیلِ همین استقلال نسبی، در تقدیم و تأخیر مباحث و چینش آن‌ها اام عقلی و منطقی وجود ندارد؛ لذا بسیاری از مؤلفات علوم قرآنی، تنها به یک یا چند مبحث از مباحث علوم قرآن پرداخته‌اند؛ بدون این‌که احساس نیازی به انضمام سایر مباحث شود. واژه علوم قرآن» ابتدا به صورت ترکیب اضافی استعمال می‌شده است و مراد از آن مجموعه‌ای از معارف مرتبط با قرآن (در ناحیه تصورات و تصدیقات) بود و چون همه علومی که به نوعی در خدمت قرآن یا مستند به آن بودند مورد نظر بود، واژه علوم» به صیغه جمع استعمال می‌شد. این علوم شامل علم تفسیر، علم قرائات، علم رسم‌الخط عثمانی، علم اعجاز قرآن، علم اسباب نزول، علم ناسخ و منسوخ، علم اِعراب قرآن، علم غریب قرآن، و علوم دین، لغت و… می‌شود. در زبان فارسی علاوه بر واژه علوم قرآن» کم و بیش از واژه علوم قرآنی» نیز برای اشاره به این علم استفاده می‌شود. البته استعمال وصفیِ این واژه مانند مباحث علوم قرآنی» رایج‌تر است؛ همچنان‌که استعمال آن در معارفِ برگرفته از قرآن نیز رایج است. واژه معارف قرآن» و معارف قرآنی» نیز عمدتاً بر معارف و علوم برگرفته از قرآن اطلاق می‌شود. در ~اصطلاحنامه علوم قرآن~، رؤوس ساختار موضوعی حوزه علوم قرآن بر پایه نیاز به شناخت و درک قرآن در موارد ذیل به‌این شرح آمده است:
1. اسامی و صفات قرآن؛ 2. اسلوب قرآن؛ 3. اعجاز قرآن؛ 4. تاریخ قرآن؛ 5. ترجمه و مترجمان قرآن؛ 6. تفسیر و مفسران؛ 7. تقسیمات قرآن؛ 8. خصایص قرآن؛ 9. دلالت الفاظ قرآن؛ 10. فضایل قرآن؛ 11. قرائت و تجوید قرآن؛ 12. قرائات و قرّاء؛ 13. وحی الهی. منابع مباحث فی علوم القرآن : صفحه 10 التمهید فی علوم القرآن جلد 1 : صفحه 15 البرهان فی علوم القرآن (با حاشیه) جلد 1 : صفحه 16 الاتقان فی علوم القرآن جلد 1 : صفحه (24-31) مناهل العرفان فی علوم القرآن جلد 1 : صفحه (14-41) مجله پژوهشهای قرآنی جلد 1 : صفحه 15 اصطلاح‌نامه مترادفات از واژه علوم قرآن (حوزه اصلی)» بجای واژه‌های زیر استفاده کنید: قرآن شناسی اخص اسامی و صفات قرآن، اسلوب قرآن ( علوم قرآنی )، اعجاز قرآن ( علوم قرآنی )، تاریخ قرآن، ترجمه و مترجمان قرآن، تفسیر و مفسران، تقسیمات قرآن، خصایص قرآن، دلالت الفاظ قرآن، فضایل قرآن، قرائات و قراء، قرائت و تجوید قرآن، وحی الهی ( علوم قرآنی ) وابسته اَعلام علوم قرآن، تاریخ علوم قرآن، دانشمندان علوم قرآنی، روش تحقیق علوم قرآن، طبقه‌بندی علوم قرآنی، علوم قرآنی، قواعد قرآنی، کتابشناسی علوم قرآن، مؤسسات قرآنی، مؤلّفان علوم قرآن، مسایل علوم قرآن، معارف قرآن، منابع و مآخذ علوم قرآن نمایه‌های موضوعی جستجوی محتوای اطلاعاتی منابع به منظور دستیابی کاربران به موضوع مورد نظر از بین سایر موضوعات، از طریق واژگان کنترل شده(اصطلاح‌نامه).
برای دسترسی به نمایه‌های شامل واژه علوم قرآن (حوزه اصلی) به زیرصفحه علوم قرآن (حوزه اصلی)/نمایه‌های موضوعی مراجعه کنید.
منابع آنچه باید از قرآن بدانیم جلد 1 : صفحه 14 اعجاز قرآن و بلاغت محمد صلی الله علیه و آله : صفحه 54 اعجاز قرآن : صفحه 111 الاتقان فی علوم القرآن جلد 1 : صفحه (24-31) البرهان فی علوم القرآن (با حاشیه) جلد 1 : صفحه 9، 16، 17، 18، 19، 192، 224، 343 البرهان فی علوم القرآن جلد 1 : صفحه 30 التمهید فی علوم القرآن جلد 1 : صفحه (3-4)، 15، 41، 42 التمهید فی علوم القرآن جلد 2 : صفحه 228 علوم القرآن : صفحه 19 مباحث فی علوم القرآن : صفحه 10 مجله پژوهشهای قرآنی جلد 1 : صفحه 15 مجله پژوهشهای قرآنی جلد 2 : صفحه 337، 338 مجله پژوهشهای قرآنی جلد 4 : صفحه 191 مجله پژوهشهای قرآنی جلد 5 : صفحه 90 معجزه بزرگ ، پژوهشی در علوم قرآن : صفحه (13-14) مناهل العرفان فی علوم القرآن جلد 1 : صفحه 12، (14-41)، 24، 25، 28، 29، 30، 32، 34، 202 رده: علوم قرآن (حوزه اصلی) سایت دانشنامه علوم اسلامی

آیات الاحکام (ویکی شیعه) .
آیات الاحکام یا فقه القرآن آیاتی از قرآن هستند که در آنها حکم شرعی بیان شده یا از آنها حکم شرعی استنباط می‌شود. مراد از حکم شرعی احکام عملی است (مثل حکم نماز، زکات و جهاد) نه احکام اعتقادی و اخلاقی. معروف است پانصد آیه از قرآن، جزو آیات الاحکام‌اند و موضوعات فقهی در آنها بیان شده است. قرآن نخستین و اساسی‌ترین منبع برای فقه است. بنابر روایات، از همان زمان پیامبر(ص)، مراجعه به قرآن و برداشت احکام از آیات آن، در میان اصحاب پیامبر و یاران امامان معمول و متعارف بوده است. در مواردی نیز امامان حکم شرعی را با استناد به آیات قرآن برای مردم بیان می‌کردند. نخستین اثر درباره آیات الاحکام را محمد بن سائب کلبی (درگذشت ۱۴۶ق) از یاران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نوشته است. کتاب‌های بسیاری درباره آیات الاحکام نوشته شده است که نام بسیاری از آنها آیات الاحکام» است. مؤلفان این آثار، بنابر خصوصیات آیات الاحکام، آنها را در چند دسته‌بندی جای داده‌اند؛ برای مثال آیاتِ دارای چند حکم را در یک دسته و آیات دارای یک حکم را در دسته‌ای دیگر قرار داده‌اند. گفته شده است برخی از آیات الاحکام، منسوخ شده‌اند و حکم جدیدی به جای آنها آمده است، مثل آیه نجوا. تعریف به آیاتی از قرآن که در آنها (صریحاً) حکم شرعی بیان شده یا بتوان از آنها، حکمی شرعی استخراج و استنباط کرد، آیات الاحکام[۱] یا به عبارتی دیگر فقه القرآن[۲] گفته می‌شود. منظور از حکم شرعی احکام عملی است (مثل حکم نماز، روزه، جهاد، زکات)، نه احکام اخلاقی یا اعتقادی.[۳] گفتنی است واژه آیات الاحکام» عنوان بسیاری از کتاب‌هایی قرار گرفته است که درباره آیات الاحکام بحث کرده‌اند.[۴] نمونه‌ای از آیات الاحکام قرآن که به آیه وضو مشهور است: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که به نماز می‌ایستید، صورت و دست‌ها را تا آرنج‌ها بشویید و سر و پاها را تا مفصل‌ها مسح کنید.».[۵] قرآن، نخستین منبعِ احکام همچنین ببینید: ادله اربعه قرآن نخستین و اساسی‌ترین منبع و مرجع برای فقه اسلامی است.[۶] آیات و روایات بسیاری وجود دارند که قرآن را منبعی برای شناخت دین و کتابی شامل حلال و حرام معرفی می‌کنند.[۷] در عین حال برخی از شیعیان که اخباریان نام گرفته‌اند معتقدند تنها منبع و مرجع برای دستیابی به احکام شرعی، اخبار و احادیث هستند و قرآن را باید از طریق اخبار شناخت و مراجعه مستقیم به قرآن و استفاده از آن، مستقل از تفسیر اهل بیت ممنوع است.[۸] همه جزئیات احکام شرعی در قرآن نیامده است. آنچه در قرآن آمده احکام کلی و قوانین شریعت است که جزئیات آنها را می‌توان از روایات معصومان به دست آورد؛[۹] برای مثال حکم وجوب نماز، از آیات قرآن قابل برداشت است؛ اما اینکه چند رکعت است و دارای چه ارکانی است و چه ذکرهایی باید در آن خوانده شود، در روایات آمده است. تاریخچه بنابر آنچه در روایات آمده است،[۱۰] مراجعه به قرآن و برداشت احکام از آیات آن، از زمان پیامبر(ص) و نزول قرآن شروع شده و در میان اصحاب پیامبر و یاران امامان، فی‌الجمله معمول و متعارف بوده است. در بسیاری از موارد، امامان حکم شرعی را با استناد به آیات قرآن برای مردم بیان می‌کردند؛ برای مثال نقل شده است عبدالاعلی به امام صادق(ع) عرض کرد من زمین خوردم و ناخن انگشت پایم کنده شد و ناچار آن را بستم، حال برای وضو چه کنم. امام فرمود: [حکم] آن و مانند آن از این آیه فهمیده می‌شود: [خدا] در دین بر شما سختى قرار نداده است»؛[۱۱] بر روی همان (زخم بسته شده) مَسح کن.[۱۲] فقیهان شیعه همواره برای استخراج احکام شرعی، به قرآن و آیات فقهی آن مراجعه کرده‌اند؛ اما پیشینه گردآوری و تألیف آثاری مستقل در زمینه آیات الاحکام، به قرن دوم هجری برمی‌گردد. گفته شده است نخستین کتاب را در این موضوع، محمد بن سائب کلبی (درگذشت ۱۴۶ق) از یاران امام باقر و امام صادق(ع) نوشت.[۱۳] شمار و موضوعات درباره تعداد آیات الاحکام نظرها مختلف است. در برخی از روایات آمده است، یک‌چهارم قرآن به احکام شرعی می‌پردازد[۱۴] و در برخی دیگر گفته شده یک‌سوم آیات چنین‌اند.[۱۵] در میان فقهای شیعه معروف است که آیات الاحکام، پانصد آیه هستند (حدود یک‌سیزدهم آیات قرآن). در عین حال گفته شده است در این باره عدد دقیقی را نمی‌توان بیان کرد؛ چراکه ممکن است فقیهی، از یک آیه، حکمی استخراج کند و دیگری خیر.[۱۶] احتمال داده شده است اولین کسی که عدد پانصد را بیان کرد، مقاتل بن سلیمان (۱۵۰ق) باشد.[۱۷] طولانی‌ترین آیه در میان آیات الاحکام، طولانی‌ترین آیه قرآن نیز است. این آیه که آیه ۲۸۲ سوره بقره است، به آیه دَین مشهور است. در مورد موضوعات آیات الاحکام نیز گفته شده است با نگاهی گذرا بر عناوین و مباحث مطرح‌شده در کتاب‌های آیات الاحکام و فقه القرآن، به دست می‌آید که این موضوعات، همان موضوعات و باب‌هایی هستند که در علم فقه و کتاب‌های فقهی مطرح شده‌اند؛ موضوعاتی مثل طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، ازدواج و ارث. (مراجعه کنید به: ابواب فقه).[۱۸] نمونه‌های آشکار نوشتار اصلی: فهرست آیات الاحکام نمونه‌ای از آیاتی که به صورت صریح در آنها احکام معروف شرعی آمده است: آیه وضو: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که به نماز می‌ایستید، صورت و دست‌ها را تا آرنج‌ها بشویید و سر و پاها را تا مفصل‌ها مسح کنید».[۱۹] آیه تیمم: و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکی از شما از قضای حاجت آمد، یا با ن نزدیکی کرده‌اید و آبی نیافتید؛ پس با خاک پاک تیمّم کنید، و از آن به صورت و دست‌هایتان بکشید. خدا نمی‌خواهد بر شما تنگ بگیرد، لیکن می‌خواهد شما را پاک گرداند».[۲۰] آیه خمس: بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است.».[۲۱] آیه روزه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما مقرر شده است؛ همان‌گونه که بر کسانی که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود. باشد که پرهیزکاری کنید».[۲۲] تقسیم‌بندی آیات فقهای شیعه بنابر خصوصیت‌های آیات الاحکام، آنها را در چند دسته‌بندی جای داده‌اند؛ برای مثال این آیات را بر اساس نوع حکم به چهار گروه تقسیم کرده‌اند: ۱. آیاتی که حکم خاصی را بیان می‌کنند؛ ۲. آیاتی که حکم عامی را بیان می‌کنند؛ ۳. آیاتی که از آنها قاعده‌ای فقهی برداشت می‌شود و ۴. آیاتی که از آنها قاعده‌ای اصولی استخراج می‌شود.[۲۳] [یادداشت ۱] تقسیم‌بندی دیگر بر اساس بیانِ حکم، ارائه شده است: ۱. آیاتی که به طور صریح، حکمی را بیان می‌کنند. ۲. آیاتی که با مذمت یا تهدید یا وعده، حکمی را به مخاطب می‌فهمانند. ۳. آیاتی که امر و نهی می‌کنند. ۴. آیاتی که خبر می‌دهند و حکایت از حکمی می‌کنند.[۲۴][یادداشت ۲] آیات الاحکام همچنین بر اساس اینکه شأن نزول دارند یا نه و اینکه شامل یک یا چند حکم هستند، دسته‌بندی شده‌اند.[۲۵] منسوخ‌شدن برخی آیات نوشتار اصلی: ناسخ و منسوخ عالمان شیعه معتقدند در برخی از آیات قرآن نَسخ رخ داده است، اگرچه در مورد اینکه کدام آیه چنین است، اختلاف نظر دارند. نسخ به معنای برداشته‌شدن حکمی با آمدن حکم دیگر است، به طوری که اگر حکم دوم نمی‌آمد، حکم اول تا روز قیامت باقی می‌ماند. خود قرآن نیز در دو آیه (آیه ۱۰۶ بقره و ۱۰۱ سوره نحل)درباره نسخ سخن گفته است.[۲۶] عالمان شیعه نسخ آیه‌ای از قرآن با آیه‌ای دیگر را پذیرفته‌اند؛ اما کمتر کسی پذیرفته است که قرآن به وسیله روایت نسخ شود.[۲۷] برخی از آیاتی که گفته شده نسخ شده‌اند چنین است: در سوره انفال آیه ۶۵ درباره جهاد با کفار آمده است سزاوار است هر یک از مجاهدان اسلام با ده کس مقاومت و برابری کند و سپس در آیه بعد تخفیف داده شده و گفته شده هر کس با دو کس برابری کند؛ مسأله تغییر قبله که در آیه ۱۴۴ سوره بقره آمده و همچنین آیه نجوا که صدقه را در نجوا با پیامبر(ص) واجب کرد و سپس این حکم برداشته شد.[۲۸] کتاب‎‌شناسی نوشتار اصلی: فهرست کتاب‌های درباره آیات الاحکام کتاب‌های زیادی درباره آیات الاحکام نوشته شده‌ است که عنوان بسیاری از آنها، آیات الاحکام» یا احکام القرآن» است. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی ۱۰۸ عنوان کتاب در این زمینه، از مؤلفان شیعه و سنی، نام برده است.[۲۹] گفته شده است نخستین فردی که درباره آیات الاحکام نگاشت، در قرن دوم هجری، محمد بن سائب کلبی (درگذشت ۱۴۶ق)، از یاران امام باقر و امام صادق(ع)، بود.[۳۰] همچنین از کتاب تفسیر خمسمأه آیة فی الاحکام» اثر مقاتل بن سلیمان (درگذشت ۱۵۰ق) نام برده شده است که تألیف همان دوره است.[۳۱] از میان آثار تألیف‌شده، فقه القرآن» اثر قطب‌الدین راوندی (درگذشت ۵۷۳ق)، کنز العرفان فی فقه القرآن» اثر فاضل مقداد (درگذشت ۸۲۶ق) و زبدة البیان» اثر مقدس اردبیلی (درگذشت ۹۹۳ق) را جزو مشهورترین و مهم‌ترین آثار با موضوع آیات الاحکام برشمرده‌اند.[۳۲] پانویس معینی، آیات الاحکام»، ص۱. فاکر میبدی، درآمدی بر آیات الاحکام»، ص۴۱. فخلعی، جستاری در تاریخ تفسیر آیات الاحکام»، ص۳۴۸. رجوع کنید به: آقابزرگ تهرانی، الذریعه، دار الاضواء، ج۱، ص۴۴-۴۲. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیدِیکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَین.» (سوره مائده، آیه ۶). اسلامی، مدخل علم فقه، ص۸۱. صادقی فدکی، پنج دیدگاه مطرح درباره تعداد آیات الاحکام قرآن کریم»، ص۳۷. اسلامی، مدخل علم فقه، ص۸۹. رجوع کنید به: طباطبایی، شیعه در اسلام، ص۱۰۸. متقی هندی، کنزل العمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۶، ص۵۳۷، ح۴۵۷۹۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۲ق، باب ۲۳ از ابواب وضو، ح۱ و باب ۳۹، ح۵. مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَ‌جٍ» (سوره حج، آیه ۷۸). اسلامی، مدخل علم فقه، ص۹۲. آقابزرگ تهرانی، الذریعة، دار الاضواء، ج‌۱، ص‌۴۱. نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِینَا وَ رُبُعٌ فِی عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَام‏» (کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۲۸. نَزَلَ الْقُرْآنُ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِینَا وَ فِی عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَام‏» (کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۲۸). ایروانی، دروس تمهیدیه فی تفسیر آیات الاحکام، ج۱، ص۱۹. صادقی فدکی، پنج دیدگاه مطرح درباره تعداد آیات الاحکام قرآن کریم»، ص۴۰. فاکر میبدی، درآمدی بر آیات الاحکام»، ص۴۹. سوره مائده، آیه ۶. سوره مائده، آیه ۶. سوره انفال، آیه ۴۱ سوره بقره، آیه ۱۸۳. فاکر میبدی، درآمدی بر آیات الاحکام»، ص۴۲-۴۳. معینی، آیات الاحکام»، ص۲-۳. فاکر میبدی، درآمدی بر آیات الاحکام»، ص۴۲-۴۳. اسلامی، مدخل علم فقه، ص۹۷-۹۸. فاکر میبدی، بررسی نسخ و اقسام آن در آیات قرآن»، ص۴۹. رجوع کنید به: قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه نامه از خرمشاهی، ص۱۷. رجوع کنید به: دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج۲، ص۱۷۹۵-۱۸۰۱. آقابزرگ تهرانی، الذریعة، دار الاضواء، ج‌۱، ص‌۴۱. رجوع کنید به: فاضل، مسالک الأفهام الی آیات الاحکام، ج۱، ص۸، مقدمه. رجوع کنید به: اسلامی، مدخل علم فقه، ص۱۰۱. یادداشت‌ها ۱. مثال برای مورد اول: به امر خدا بر مردم حج و زیارت آن خانه واجب است، بر هر کسی که توانایی برای رسیدن به آنجا دارد» (سوره آل عمران: آیه ۹۷). این آیه تنها درباره وجوب حج و شرط استطاعت آن است. ۲. مثال برای مورد دوم: باید با یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید» (سوره مائده، آیه ۲).این آیه، حکمی عام را بیان می‌کند که شامل رساندن اشیای گم‌شده به صاحبانشان می‌شود. ۳. مثال برای مورد سوم: خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است» (سوره بقره، آیه ۱۸۵). این آیه بر قاعده‌ نفی‌ عسر و حرج دلالت می‌کند که در سراسر فقه و باب‌های مختلف آن کاربرد دارد. ۴. مثال برای مورد چهارم: ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید» (سوره حجرات، آیه ۶) یا مثل آیه نفر (آیه ۱۲۳ سوره توبه).
۱. مثال برای مورد اول: ای اهل ایمان ، مبادا کافران را به دوستی گرفته و مؤمنان را رها کنید! آیا می خواهید برای خدا بر ( عقاب و کفر و عصیان ) خود حجّتی آشکار قرار دهید؟!» (سوره نساء، آیه ۱۴۴).
۲. مثال برای مورد دوم: آنان که نخست ایمان آورده سپس کافر شدند ، باز ایمان آورده دیگر بار کافر شدند ، پس بر کفر خود افزودند ، اینان را خدا نخواهد بخشید و به راهی هدایت نخواهد فرمود. منافقان را بشارت ده که بر آنان عذابی دردناک خواهد بود» (سوره نساء، آیه ۱۳۸ و ۱۳۹).
۳. و اموال یتیمان را پس از بلوغ به دست آنها دهید ، و مال بد و نامرغوب خود را به مرغوب ( آنها ) تبدیل نکنید و اموال آنان را به ضمیمه اموال خود مخورید ، که این گناهی بس بزرگ است» (سوره نساء، آیه ۲).
۴. آنان که اموال یتیمان را به ستمگری می خورند ، در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنّم فرو می برند و به زودی در آتش فروزان خواهند افتاد» (نساء، آیه ۱۰).
--------------------------------------------------------------
منابع:
آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، گردآورنده: احمد بن محمد حسینی، دار الاضواء، بیروت، لبنان، بی‌تا. اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۴ش. ایروانی، باقر، دروس تمهیدیه فی تفسیر آیات الاحکام، قم، دار الفقه، ۱۴۲۳ق. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن، محقق: مرعشلی، یوسف عبدالرحمن. ذهبی، جمال حمدی. کردی، ابراهیم عبدالله،دار المعرفة، بیروت، لبنان. صادقی فدکی، سیدجعفر، پنج دیدگاه مطرح درباره تعداد آیات الاحکام قرآن کریم»، مجله پژوهش‌های فقهی، سال هفتم، شماره ۴، بهار و تابستان ۱۳۹۰ش. طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۵۴ش. فاضل، جواد بن سعید، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، به تصحیح محمدتقی کشفی و محمدباقر شریف‌زاده، تهران، نشر مرتضوی، ۱۳۶۵ش. فاکر میبدی، محمد، بررسی نسخ و اقسام آن در آیات قرآن»، مجله مطالعات تفسیری، سال دوم، شماره ۷، پاییز ۱۳۹۰ش. فاکر میبدی، محمد، درآمدی بر آیات الاحکام»، پیام جاویدان، شماره ۳، سازمان اوقاف و امور خیریه، تهران، ، تابستان ۱۳۸۳. فخلعی، جستاری در تاریخ تفسیر آیات الاحکام»، مطالعات اسلامی، شماره ۴۹ و ۵۰، دانشگاه فردوسی مشهد ، پاییز و زمستان ۱۳۷۹ - . قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه نامه از بهاءالدین خرمشاهی، تهران، جامی، نیلوفر، ۱۳۷۶ش. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری و محمد ی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق. متقی هندی، علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ق. معینی، محسن، آیات الاحکام»، تحقیقات اسلامی، سال دوازدهم، شماره ۱ و ۲، تهران، بهار و تابستان ۱۳۷۶.


انقطاع وحی (ویکی شیعه)

اِنقطاع وحی یا فَترَت وحی، دوره‌هایی از زندگی پیامبر(ص) است که قرآن بر او نازل نمی‌شد. از مهم‌ترین این دوره‌ها، اوائل بعثت بوده که منابع مختلف، مدت آن را از دوازده روز تا سه سال ذکر کرده‌اند. مشرکان در این دوران به تمسخر و آزار پیامبر(ص) پرداختند. در بعضی از روایات آمده که در حادثه افک، تغییر قبله و پس از سؤالات یهود از پیامبر(ص) درباره روح و اصحاب کهف، نیز فترت وحی اتفاق افتاد. معناشناسی بر اساس روایات، در ابتدای بعثت، دوران کوتاهی وحی بر پیامبر(ص) نازل نشد که این امر نگرانی‌هایی را در دل او و اطرافیانش به وجود آورد.[۱] این دوره در اصطلاح، فترت وحی» نیز نامیده می‌شود.[۲] مدت این دوره را از دوازده روز تا سه سال ذکر کرده‌اند.[۳] منابع تاریخی از این دوران به سخت‌ترین روزهای زندگی پیامبر(ص) یاد می‌کنند؛[۴] همچنین از بدگمانی مردم و تمسخر و آزار مشرکان در این زمان حکایت دارند.[۵] در روایتی آمده که در زمان انقطاع وحی، هرچند ارتباط جبرئیل با پیامبر(ص) قطع شد؛ اما در این مدت، اسرافیل او را همراهی می‌کرد.[۶] موارد انقطاع وحی درباره اینکه در چه زمانی و چند بار ارتباط پیامبر(ص) با وحی قطع شد، نظریات مختلفی ارائه شده است؛[۷] ابتدای بعثت مفسران معتقدند پس از بعثت پیامبر(ص)، دوره کوتاهی نزول قرآن به تاخیر افتاد که دوران فترت وحی» نامیده شد.[۸] گروهی معتقدند: دوران فترت که در ابتدای بعثت واقع شد، با نزول ادامه آیات سوره علق پایان یافت.[۹] برخی دیگر می‌گویند: این دوران، با نزول سوره ضحی به پایان رسید.[۱۰] موارد دیگر در بعضی از روایات، موارد دیگری نیز برای فترت وحی ذکر شده است. از جمله این موارد، هنگامی است که یهودیان در سال هفتم بعثت، سؤالاتی درباره روح، ذوالقرنین و اصحاب کهف از پیامبر(ص) پرسیدند و پیامبر(ص) فرمود: فردا جواب شما را خواهم داد؛ اما فردای آن روز وحی نازل نشد و جبرئیل پس از پانزده روز، سوره کهف را بر پیامبر(ص) نازل نمود.[۱۱] در بعضی از روایات آمده که پیامبر(ص) در ماجرای تغییر قبله، هفده ماه، چشم به آسمان داشت تا آیات مربوط به تغییر قبله نازل شوند؛ اما نزول این آیات، پس از یک سال و نیم صورت گرفت.[۱۲] مورد دیگر درباره حادثه افک است که عایشه دچار تهمتی شده بود و بیش از یک ماه طول کشید تا آیاتی بر برائت وی نازل شود.[۱۳]

--------------------------------------------------------------------

پانویس

رامیار، تاریخ قرآن، ۱۳۶۹ش، ص۷۳. بهادری، فترت وحی»، ص۵۲. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،‌۱۳۷۴ش، ج۲۷،‌ص۹۶؛ رامیار، تاریخ قرآن، ۱۳۶۹ش، ص۷۲. انصاری، مسعود، فترت وحی»، ص۱۵۴۵. طبری، تاریخ، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۲. معرفت، التمهید، ۱۴۱۷ق، ص۶۷. معرفت، تاریخ قرآن، ۱۳۸۳ش، ص۳۳. مکارم شیرازی،‌ تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۹۶. معرفت، تاریخ قرآن، ۱۳۸۳ش، ص۳۳. انصاری، مسعود، فترت وحی»، ص۱۵۴۵. نام، پژوهشی درباره فترت وحی»، ص۹۷. سیوطی، درالمنثور، ج۱، ص۱۴۱، به نقل از بهادری، فترت وحی، ص۵۷. رامیار، تاریخ قرآن، ۱۳۶۹ش، ص۷۶. منابع انصاری، مسعود، فترت وحی»، در مجموعه مقالات دانشنامه قرآن، تهران، نشر دوستان، ۱۳۷۷ش. بهادری، آتنا، فترت وحی یا طبیعت وحی»، مجله حدیث و اندیشه، شماره ۳، بهار و تابستان ۱۳۸۶ش. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۹ش. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق. فرهنگ‌نامه علوم قرآنی، تهران، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۴ش. معرفت، محمدهادی، تاریخ قرآن، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش. معرفت، محمدهادی، تلخیص التمهید، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق. مکارم شیرازی،‌ ناصر،‌ تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴ش. نام، جعفر، پژوهشی درباره فترت وحی»، مجله صحیفه مبین، شماره ۲۷و۲۸، پاییزو زمستان ۱۳۸۱ش.


باطن قرآن (ویکی شیعه)
باطن قرآن یعنی معنای‌ نهفته‌ در زیر ظاهر کلمات قرآن؛ چه‌ آن‌ معنای نهفته، یکی‌ یا بیش‌تر، نزدیک‌ به‌ معنای‌ ظاهری‌ یا دور از آن‌ باشد. در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده که برای قرآن هفت بطن وجود دارد. برخی نیز تا هفتاد بطن برای آن شمرده‌اند. در آیات مختلف تعبیر‌هایی دیده می‌شود که برخی، از آنها برای اشاره به باطن قرآن استفاده می‌کنند. در روایات تعبیر‌های متعددی برای باطن قرآن از جمله تأویل آیات، شیوه و اسلوب و دیگر تعابیر بیان شده است. امام خمینی معتقد است قرآن، برخی را با ظاهر و برخی دیگر را با باطن آیات جذب می‌کند. شیعیان اسماعیلی، درباره قرآن عقیده دارند که معنای باطنی آیات از معنای ظاهری آنها اهمیت بیشتری دارد. لذا آنها به باطنیه مشهور شدند. علامه طباطبایی قائل است باطن قرآن، ظاهر آن را باطل نمی‌کند؛ بلکه باطن مانند روحی است که به جسم حیات می‌بخشد. مفهوم‌شناسی باطن‌ قرآن، معنای‌ نهفته‌ در زیر ظاهر الفاظ قرآن؛ چه‌ آن‌ معنای نهفته یکی‌ یا بیش‌تر، نزدیک‌ به‌ معنای‌ ظاهری‌ یا دور از آن‌ باشد. ظاهر قرآن، معنای ابتدایی‌ است‌ که‌ از آیه‌ به‌دست‌ می‌آید.[۱] راغب اصفهانی می‌گوید: هر امر روشن و ساده‌ای را ظاهر و آنچه از حواس پوشیده را باطن گویند.[۲] درباره باطن قرآن به صراحت در قرآن آیه‌ای نیامده است، اما در آیات مختلف تعبیر‌هایی دیده می‌شود که برخی، از آنها برای اشاره به باطن قرآن استفاده می‌کنند. مانند آیات ۷۸ و ۸۲ سوره نساء، آیه ۲۴ سوره محمد که کافران را به خاطر تدبر نکردن در آیات، نکوهش می‌کند. می‌گویند این نکوهش برای این نیست که آنها ظاهر الفاظ را متوجه نمی‌شوند بلکه به خاطر عدم توجه به باطن قرآن بوده است.[۳] برداشت‌هایی از باطن قرآن در روایات برای ظاهر و باطن تعبیر‌های مختلفی آورده‌اند،‌ از جمله اینکه، ظاهر، همان کلمات نازل شده اما باطن، معنایی که از تاویل آیات بدست می‌آید.[۴]این تعریف به روایتی از امام باقر(ع) مستند شده است.[۵]برخی مراد از ظاهر و باطن قرآن را،‌ شیوه و اسلوب کلام دانستند. یعنی خداوند برای هدایت انسان در قرآن از شیوه‌های متعدد استفاده می‌کند. گاهی آیات در قالب داستان، گاهی به شکل مثال و گاهی به صورت جدل است. یعنی هر یک از این وجوه دارای ظاهر و باطن است. مثلا امر به روزه، ظاهری دارد و آن خودداری از خوردن و آشامیدن است و باطنی دارد که امری فراتر از خوداری ظاهری است.[۶] امام خمینی درباره باطن قرآن می‌گوید: این شیوه قرآن که دارای ظاهر و باطن است، برای این است که همه انسان را نمی‌توان به یک روش واحد به قرآن دعوت کرد، برخی با معنا و مفهوم و برخی با قصص و ظاهر قرآن دعوت می‌شوند.[۷] در مورد چیستی باطن قرآن دیدگاه‌های متعدد دیگری از جمله، روح و حقیقت الفاظ، تجلی اسماء و صفات الهی و تأویل نیز گفته شده است.[۸] باطنیه عده‌ای از شیعیان اسماعیلی معروف هستند به باطنیه، زیرا آنها می‌گویند: برای قرآن و سنت، ظاهر و باطنی است. ظاهر به منزله پوسته و باطن به منزله مغز است.[۹] باطن‌های قرآن در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده است که برای قرآن ظاهر و باطنی است و برای هر بطن بطنی دیگر است تا هفت بطن. برخی تا هفتاد بطن برای آن شمرده‌اند.[۱۰] علامه طباطبایی، برای تبیین معنای ظاهری و باطنی قرآن، به آیه ۳۶ سوره نساء و آیه ۳۰ سوره حج اشاره کرده و می‌گوید: این آیات در ظاهر پرستش خداوند و پرهیز از پرستش بت‌ها است و هدف نهایی آنها، بیان این معناست که نباید از خدا غفلت کرد و به غیر التفات داشت.[۱۱] لذا می‌گوید در ورای ظاهر واژه‌ها در هر آیه و در سراسر قرآن معانی دیگری است که همان معنای باطنی قرآن است.[۱۲] دست یافتن به باطن قرآن علامه طباطبایی می‌گوید: قرآن با بیان لفظی هدف‌های دینی خود را روشن و دستوراتی در زمینه اعتقاد و عمل به مردم می‌دهد ولی مقاصد قرآن تنها به این مرحله منحصر نیست بلکه در پناه الفاظ، مرحله‌ای معنوی و اهدافی عمیق‌تر و وسیع‌تر دارد که عده‌ای خاص به آن دست میابند.[۱۳]علامه می‌گوید باطن قرآن، ظاهر آن را باطل نمی‌کند بلکه باطن مانند روحی است که به جسم حیات می‌بخشد.[۱۴]
----------------------------------------------------------------
پانویس طباطبایی، المیزان، موسسة الاعلمی، ج‌۳، ص‌۷۴. راغب اصفهانی، مفردات، ۱۴۱۲ق، ص۱۳۰. هاشمی، ظهر و بطن قرآن»، ص۳. شاکر، ظاهر و باطن قرآن»، ص۸۸. صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۱۹۶. شاکر، ظاهر و باطن قرآن»، ص۸۶. خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۹۴ش، ص۱۸۶. شهگلی، چیستی باطن قرآن»، ص۵۹. خاتمی، فرهنگ علم کلام، ۱۳۷۰ش، ص۷۴. ابن ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۱۰۷. طباطبایی، قرآن در اسلام، ۱۳۸۸ش، ص۴۴. طباطبایی، قرآن در اسلام، ۱۳۸۸ش، ص۴۴. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۸ش، ص۷۸. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۸۸ش، ص۸۰. منابع ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، قم، نشر:‌دار سید الشهداء، چاپ: اول، ۱۴۰۵ق. خاتمی، احمد، فرهنگ علم کلام، تهران، ناشر: انتشارات صبا، چاپ: اول، ۱۳۷۰ش. خمینی، روح الله، آداب الصلاة، تهران، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار، ۱۳۹۴ش. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت - دمشق،‌دار القلم، الدار الشامیة، چاپ: اول، ۱۴۱۲ق. شاکر، محمدکاظم، ظاهر و باطن قرآن»، در مجله صحیفه مبین، شماره ۲۶-۳۵،‌ بهار ۱۳۸۰ش. شهگلی، مراد، چیستی باطن قرآن»، در مجله حسنا، شماره ۱۶، سال پنجم، بهار ۱۳۹۲ش. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، قم، مکتبه المرعشی النجفی، چاپ: دوم، ۱۴۰۴ق. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت – لبنان، ناشر: موسسه الاعلمی للمطبوعات، بی‌تا. طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام، قم، نشر: بوستان کتاب، ۱۳۸۸ش. طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، نشر: بوستان کتاب، ۱۳۸۸ش. هاشمی، سید حسین، ظهر و بطن قرآن»، در مجله پژوهش‌های قرآنی، شماره ۲۱ و ۲۲، تابستان ۱۳۷۹ش.


مُحْکَم و مُتَشابه (ویکی شیعه)

مُحْکَم و مُتَشابه از اصطلاحات علوم قرآنی است. بر اساس آیۀ ۷ سوره آل عمران، آیات قرآن به دو دستۀ محکم و متشابه تقسیم می‌شوند. محکم» به آیاتی از قرآن گفته می‌شود که معنای آنها به قدری روشن است که نمی‌توان معنای دیگری برای آن در نظر گرفت و متشابه» آیه‌ای است که احتمالات مختلفی برای معنای ظاهری آن وجود دارد. گروهی از اهل سنت علم به متشابهات را مختص خداوند می‌دانند ولی بیشتر شیعیان معتقدند آیات مُتشابه را می‌توان با ارجاع به آیات محکم فهمید. برای چرایی وجود آیات متشابه در قرآن دلایل مختلفی ذکر شده است. معنای دو اصطلاح بیشتر دانشمندان علوم قرآن معتقدند محکم» به آیاتی از قرآن گفته می‌شود که معنای آنها به قدری روشن است که نمی‌توان معنای دیگری برای آن در نظر گرفت و متشابه» آیه‌ای است که احتمالات مختلفی برای معنای ظاهری آن وجود دارد. این وضوح یا ابهام می‌تواند در یک کلمه یا جمله باشد.[۱]

در مورد معنای اصطلاحی محکم نظریه‌های دیگری هم وجود دارد:[۲] آیات محکم آیاتی است که عهده‌دار بیان حلال و حرام و اوامر و نواهی هستند. آیات محکم آیاتی است که مورد نسخ قرار نگرفته است و متشابه همان آیات منسوخ هستند. محکم امری است که بر آن وعده ثواب یا عقاب داده شده است. محکمات آیاتی است که الفاظ آن تکرار نشده است. در معنای اصطلاحی متشابه» نیز اقوال دیگری وجود دارد:[۳] متشابه همان آیات منسوخه است که نباید بدان عمل کرد. متشابه قصص و امثال است. متشابه آن است معنای واقعی آن را به خدا می‌گذاریم و به معنای ظاهری آن ایمان داریم. متشابه همان فواتح سور و حروف مقطعه است. متشابه آن است که جز با تأویل و انصراف از معنای ظاهری فهمیده نمی‌شود. متشابه آن است که متضمن امور غیبی است و علم آن منحصراً نزد خدا است نظیر وقت قیامت، زمان نزول باران، زمان مرگ و مانند آن. متشابه آن است که جز با عرضۀ آن به غیر فهمیده نمی‌شود یعنی وابسته به غیر است. حکمت وجود متشابهات در قرآن از آن جا که آیات متشابه می‌تواند دست آویزی برای فهم نادرست قرآن باشد این پرسش مطرح می‌شود که علت وجود آیات متشابه در قرآن چیست؟ در پاسخ به این پرسش نظریات متعددی مطرح شده است، از جمله: دستۀ از متکلمان بر این عقیده‌اند که وجود متشابهات، زمینه‌ساز معرفت عمیق‌تر و دقت بیش‌تر در قرآن می‌باشد، چه این‌که، زمانی ضرورت به کارگیری عقل و مراجعه به عالمان احساس می‌شود که تشابهی در مطلب وجود داشته باشد.[۴] برخی عارفان نیز معتقدند چون مراتب، درجات و احوال سالکان الی الله متفاوت است، برخی از مقام طبع گذشته به مقام نفس رسیده‌اند و عده‌ای از مقام نفس به مرتبۀ عقل و امثال آن نایل آمده‌اند. آیات قرآن نیز متناسب با درجات معرفت و مراحل نفس بندگان نازل گردیده است.[۵] گروهی از فلاسفه گفته‌اند چون در بین مخاطبین قرآن مردمی هم هستند که از درک حقیقیت عوالم غیر مادی عاجزند در ابتدا آیاتی اوصاف و اعراض جسمانی را به خداوند نسبت می‌دهد و از الفاظی که متناسب با عالم وهم و خیال است استفاده می‌کند، اما در کنار این آیات، آیاتی نیز به عنوان محکمات، واقعیت امر را بیان کند. در این صورت عامۀ مردم،‌به تدریج از موجودی با مختصات اولی به موجود مجرد تامی که مبرا از صفات امکانی است منتقل می‌شوند.[۶] روش‌های تفسیر آیات متشابه شیوۀ برخورد مفسران با آیات متشابه متفاوت است. ملاصدرا در رساله متشابهات القرآن چهار شیوه رایج تفسیری را برشمرده است:[۷] مسلک اهل لغت، اصحاب حدیث و حنابله: این گروه معتقدند الفاظ متشابه را باید بر معنا و مفهوم ظاهری آنها حمل کرد. تخلف از معنای ظاهری آیه حتی اگر مخالف قواعد عقلی باشد جایز نیست. در این بینش، هر نوع تأویلی نامقبول و ناپسند است. مسلک محققان و بیش‌تر متکلمان معتزله: این گروه، الفاظ متشابهات را تأویل نموده، بر معانی موافق قواعد عقل حمل می‌کنند. مبنای ایشان تنزیه حق تعالی از صفات امکانی و نقص است. مسلک اکثر اشاعره و برخی از معتزله: این گروه قایل به تفصیل شده، نسبت به برخی آیات و اخبار، روش تنزیه و نسبت به برخی دیگر، روش تشبیه و تنزیل را در پیش گرفته‌اند. آنچه مربوط به معاد است، بر ظواهر خود باقی گذارده، قایل به تشبیه شده‌اند. مسلک راسخان در علم. ملاصدرا این مسلک را چنین توضیح می‌دهد: راسخان، از راه کشف و شهود و اشراق باطن، مراد واقعی متشابهات را درک می‌کنند و از تنزیه صرف و تشبیه محض و خلط میان آن دو در امان‌اند. کشف معانی متشابهات از طریق نورانیت باطن و چراغ نبوت امکان‌پذیر است و انسان را نه به سوی ظاهرگرایی و تشبیه و تعطیل می‌کشاند و نه به دام تأویل می‌اندازد. روش اهل بیت در تفسیر متشابهات در عیون اخبار الرضا از امام رضا(ع) روایت شده است که: مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ اِلَی مُحکَمِهِ فَقَدْ هُدِی اِلَی صِراطِ مُسْتَقِیمٍ»[۸] آن‌گاه فرمود: در اخبار ما نیز متشابهاتی نظیر متشابهات قرآن وجود دارد که باید به محکمات کلام ما ارجاع داده شود فِی اَخْبَارِنَا مُتَشَابِهٌ کَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ فَرُدَّوا مُتَشَابِهَها اِلَی مُحْکَمِهَا وَ لاتَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دوُن مُحْکَمِهَا فَتَضِلُّوا».[۹] آن چه قابل توجه است این که همۀ قرآن حتی متشابهات، معنایی دست یافتنی دارند، ولی متشابهات می‌بایست در سایۀ محکمات معنا شود. برخلاف آن چه برخی از مذاهب معتقدند و علم متشابه را تنها مختص خدا می‌دانند در مکتب اهل بیت، امر به توقف در برابر متشابهات نمی‌شود.[۱۰] راسخون فی العلم یکی از مباحثی که قرآن پژوهان در مسأله محکم و متشابه مطرح نموده‌اند آیه ۷ سوره آل عمران است: وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّـهُ وَ الرَّ‌اسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا (ترجمه: با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه‌داران در دانش کسی نمی‌داند. [آنان که‌] می‌گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه [چه محکم و چه متشابه‌] از جانب پروردگار ماست.) اگر در این آیه وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» عطف به وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ» باشد، راسخان در علم از تأویل متشابهات قرآن آگاه هستند، و اگر استیناف بوده و عطف به قبل از خود نشده باشد راسخان در علم تأویل متشابهات را ندانسته و صرفا به آن ایمان می‌آورند و می‌گویند: آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنا. بیشتر علمای اهل سنت قایلند که متشابه را تنها خدا می‌داند و باید در آیات متشابه توقف کرد و راسخان در علم، تنها علمشان به تأویل قرآن به این جا منتهی می‌شود که بگویند ما ایمان آوردیم.[۱۱] اکثر عالمان شیعه و برخی عالمان اهل سنت[یادداشت ۱]

الراسخون فی العلم» را عطف به الله» دانسته و آنها را عالم به تأویل متشابهات می‌دانند و استدلال کرده‌اند که اگر راسخان در علم مانند سایر مردم علم به تأویل نداشتند چرا قرآن آنها را تمجید کرده است. شیعیان بر اساس برخی روایات منظور از راسخان در علم را اهل بیت می‌دانند.[۱۲]

پانویس قرآن در آینه پژوهش، مقاله محکم و متشابه زرکشی: البرهان فی علوم القران، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه، ج۲ ص۷۹ زرکشی: البرهان فی علوم القران، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه، ج۲ ص۸۰ قاضی عبدالجبار: المغنی فی ابواب التوحید و العدل، الجمهوریه العربیه المتحده، وزاره الثقافه،ج۱۶ ص۳۷۱ و ۳۷۲ به نقل از سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱ به نقل از سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا، ص۱۴۵ ملاصدرا: متشابهات القرآن،تصحیح آشتیانی،‌مشهد، دانشگاه فردوسی، ص۷۶، ۷۷، ۷۹، ۹۰ و ۹۱ عیون اخبار الرضا، نشر جهان، ج۱ ص۲۹۰ نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، فیض کاشانی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱ ش‌، ص۵۱ قرآن در آینه پژوهش، مقاله محکم و متشابه صبحی صالح، مباحث فی علوم القران، ص۲۸۲ نک: بحرانی، البرهان، ج۱، ص۵۹۷-۵۹۹ یادداشت‌ها مانند مجاهد (م ۱۰۳) (قطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۱۷) ابوالحسن اشعری (م ۳۶۰)، ابواسحاق شیرازی (م ۴۷۶) و امام الحرمین جوینی (م ۴۷۸). در قرون اخیر بسیاری از معاصران اهل سنت این نظریه را پذیرفته‌اند، (صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۸۲) منابع زرکشی: البرهان فی علوم القران، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه قاضی عبدالجبار: المغنی فی ابواب التوحید و العدل، الجمهوریه العربیه المتحده، وزاره الثقافه سید جلال الدین آشتیانی: متشابهات القرآن، دانشگاه فردوسی، بی‌تا ملاصدرا: متشابهات القرآن،تصحیح آشتیانی،‌مشهد، دانشگاه فردوسی عیون اخبار الرضا، نشر جهان، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، فیض کاشانی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱ش‌ صبحی صالح، مباحث فی علوم القران، انتشارات الشریف الرضی، قم ۱۳۷۲ش بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، انتشارات بعثت، قم قطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، مؤسسة الرساله، بیروت ۱۴۲۱ق سید محمدعلی ایازی، قرآن اثری جاودان، مؤسسه پژوهشهای قرآنی، ۱۳۸۱ش علم تفسیر تفسیرهای مهم شیعی: تفسیر ابو الجارود — د. ۱۵۰-۱۶۰ق. تفسیر قمی — د. ۳۰۷ق. کتاب التفسیر (عیاشی) — د. ۳۲۰ق. تفسیر التبیان — د. ۴۶۰ق. تفسیر مجمع البیان — د. ۵۴۸ق. تفسیر الصافی د. ۱۰۹۱ق. تفسیر المیزان — د. ۱۴۰۲ق. سنی: تفسیر جامع البیان (طبری) — د. ۳۱۰ق. المحرر الوجیز (ابن عطیه) — د. ۵۴۱ق. تفسیر الجامع لأحکام القرآن (قرطبی) — د. ۶۷۱ق. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر) — د. ۷۷۴ق. تفسیر جلالین (سیوطی) — د. ۸۶۴ق./۹۱۱ق.


قراء و قرائات سبع
مقدمه
یکی از مهمترین مسائل قرآنی قرائت قرآن و تلاوت آیات آن است. این مهم در همان ادوار اولیه مورد توجه عهده‌‌ای بوده است به صورتی که قرائت و تعلیم آن در جامعه اسلامی را به عهده گرفته‌اند. از بزرگان صحابه افرادی همچون ابی بن کعب، عبدالله بن مسعود، ابوالدرداء و زید بن ثابت در طبقه اولیه؛ عبدالله بن عباس، ابوالاسود دوئلی، عبدالله بن سائب، علقمة بن قیس، ابوعبدالرحمن سلمی، اسود بن یزید، مسروق بن اجدع در طبقه دوم؛ و بالاخره عده‌‌ای از بزرگان در طبقات سوم تا هشتم، که عهد تدوین قرائت از زمان ایشان آغاز شد، بعد از آن قراء سبعه معین شدند.
به طور مداوم سلسله قاریان بنام و قرائات، قرن به قرن ادامه یافت تا در اوایل قرن چهارم، شخصی به نام ابوبکر بن مجاهد (م 245 ـ م 324) که به شیخ القراء بغداد مشهور بود، قرائات را در هفت قرائت از هفت قاری مشهور، رسمیت داد. بعدها در دوره‌‌‌های مختلف هفت قاری دیگر به آنها اضافه شد که در مجموع چهارده قرائت معروف شد، هر یک از قرائت‌‌ها توسط دو راوی روایت شده بود که به این ترتیب این قرائت به بیست و هشت عدد رسید.
در حجیت قرائات و تواتر آن‌‌ها که آیا همه در زمان پیامبر متواتر بوده یا نه؟، بحث‌‌‌های فراوانی است که از آنها می‌‌‌تواند تواتر قرائت را نفی کرد. یعنی طبق رأی محققان، بیش از یک قرائت از پیامبر اکرم(ص) نرسیده است، و آن قرائتی است که در میان جمهور مسلمانان متداول است و هر قرائت که با آن مطابق باشد، مقبول و آن که مقبول نباشد، مردود است.
تعریف علم قرائت
قرائت قرآن یعنی تلاوت و خواندن قرآن کریم است، اما با این تعبیر علم قرائت نمی‌‌تواند یک علم خاص باشد، ولی در اصطلاح قرائت عبارت است از آشنایی با قرائات مختلف و دانستن وجوه گوناگون قرائت‌‌های ائمه قرائت. به عبارت دیگر هرگاه تلاوت قرآن به شکلی باشد که از متن وحی الهی حکایت کند و بر حسب اجتهاد یکی از قاریان مشهور بر پایه و اصول ضبط شده باشد که مشروط بر علم قرائت استوار باشد، قرائت تحقق یافته است. البته قرآن دارای نص واحدی است و اختلاف میان قاریان بر سر دست یافتن و رسیدن به آن نص واحد است.
حدیثی از امام صادق(ع) در اصول کافی است که ایشان می‌‌فرمایند: إن القرآن واحد نزل من عند واحد ولکن الاختلاف یجی من قبل الرواة»؛ قرآن یکی بیشتر نیست و این اختلافات بر سر قرائت از جانب راویان (قاریان) صورت گرفته است.» بنابراین قاریان روایان همان قرآنی هستند که بر پیامبر(ص) نازل شده و اختلاف آنان، اختلاف در نقل و روایت آن نص، است و آن به دلیل عواملی است که این اختلاف را ایجاب کرده است.
[1]
عوامل ایجاد کننده اختلاف قرائات عبارتند از:
1. اختلاف مصاحف اولیه
2. نارسایی خط و نوشته‌‌های قرآن
3. ابتدایی بودن خط نزد عرب آن روز
فایده علم قرائت:
علاوه بر فواید بیشماری آن قرآن را از تحریف و تغییر محفوظ می‌‌دارد. علما از هر حرفی که قاری قرائت می‌‌کند معنای تازه‌ای استنباط می‌‌کنند که در قرائت دیگر این معنی حاصل نمی‌‌شود. پس قرائات حجّت فقهاء در استنباط احکام قلمداد می‌‌شود.
بنابراین چون مبنای علم قرائت وجوه مختلف قرائات و اقوال قراء می‌‌باشد در این علم مسائل گوناگون مطرح می‌‌گردد.
[2]
عوامل اختلاف قرائات:
عوامل این اختلاف به دوران صحابه پیامبر(ص)، پس از وفات ایشان باز می‌‌گردد. در آن زمان، اختلاف صحابه بر سر جمع و نظم قرآن باعث اختلاف گاه و بیگاه میان قاریان هر گروه بر سر قرائت قرآن شد. به دلیل این که هر گروه قرائت خویش را ترجیح می‌‌دادند، از این رو این مباحثات و منازعات به وجود آمد.
این اختلاف باعث تهیه یک مصحف واحد و نسخه‌‌های متعدد از آن، به فرمان عثمان شد و به مراکز کشورهای اسلامی فرستاده شد. البته میان این نسخه‌ها هم اختلافاتی یافت شد که بعدها باعث برخی از اختلافات قرائات گردید.
به این ترتیب همه تلاشهایی که برای یکی کردن مصاحف به کار رفته بود، به هدر رفت و دامنه اختلافات روز به روز گسترش یافت. تا دیروز این اختلافات بر سر قرائت صحابه بود، حال در مورد خود مصاحف است. البته این نارسایی را عثمان تشخیص داد اما برای از بین بردن آن کاری نکرد. تصور می‌‌کرد که عرب با لهجه خود می‌‌توان کاستی آن را رفع کند.
عوامل اختلاف قرائات عبارتند از:
1. ابتدایی بودن خط
خط در جامعه عربی آن روز در مراحل ابتدایی خود بود، مردم فنون خط و روش نوشتن آن را صحیح نمی‌‌دانستند. هنوز آثاری از آن در رسم الخط کنونی است. مانند شباهت ن» و ر» ـ و» و ی» ـ م» و و» ـ ک» ـ د» و حذف الف» و ی»، دندانه نداشتن حروف، و غیره . مشکلات زیاد به وجود آورده بود.
2. بی‌‌ نقطه بودن حروف
یکی عوامل دیگر اختلاف قرائات عدم نقطه حروف بود. که تفاوتی بین س» و شین» ـ ص» و ض» و ف» و ق» و ن» و ی» وجود نداشت. که باعث شده بود که هر کسی کلمات را به شیوه خود تلاوت کند.
3. عدم علایم و حرکات
در مصاحف اولیه کلمات عاری از هر گونه اعراب و حرکات بودند. وزن و حرکت اعرابی آنها مشخص نبود. لذا برای خواننده غیر عرب مشکل بود تا تشخیص دهد وزن و حرکت کلمه چگونه است و حتی برای کسانی که با زبان عربی آشنا بودند دشوار بود تا هیات کلمه را بدانند. تشخیص فعل امر، متکلم مضارع و فعل تفضیل ممکن نبود.
به نظر ابن ابی هاشم سبب اختلاف در قرائات سبع این است که مصاحف فرستاده شده به مناطق و مراکز اسلامی، از هرگونه علایم مشخصه، نقطه و شکل، عاری بود و مردم از همین مصاحف برداشت می‌‌کردند، لذا میان قاریان شهرها اختلاف پدید می‌‌آمد.
[3]
آیت الله خویی اختلاف در قرائات را منسوب به اجتهادات قراء دانسته است و موید آن را تصریح بزرگان در این زمینه می‌‌داند. ملاحظه عدم نقطه و شکل اعراب مصحفهای اولیه این احتمال را قوت می‌‌دهد.
[4]
4. نبودن الف در کلمات
یکی از عوامل مشکل آفرین دیگر نبودن الف در رسم الخط آن روز بود، زیرا خط عربی کوفی از خط سریانی گرفته شده بود. در خط سریانی، الف وسط کلمه را نمی‌‌نوشتند و آن را اسقاط می‌‌کردند.
این عوامل موجب شد که قراء بر سر رسیدن به قرائت، با هم اختلاف کنند و هر یک طبق اجتهاد خود و دلایل که در دست دارد، قرائت خود را توجیه نمایند.
قراء سبعه و راویان آنها
به دلایل ذکر شده قرائت قرآن بین قاریان در مواردی اختلافی بود و تعداد قاریان در طی سالهای متمادی افزایش یافته تا اینکه ابن مجاهد از بین کلیه قرائات، هفت قرائت را برگزید که هر کدام دو راوی دارند:
1. عبدالله بن عامر یحصبی (م 118) قاری شام. راویان او: هشام بن عمّار و ابن ذکوان
2. عبدالله بن کثیر مکی (م 120). راویان او: بزّی و قنبل.
3. عاصم بن ابی النجود اسدی کوفی (م 128). راویان او: حفص بن سلیمان و شعبة ابوبکر بن عیاش. حفص قرائت عاصم را دقیق‌تر و مضبوط‌تر می‌‌دانست و قرائت عاصم به وسیله او منتشر شده و تا امروز متداول است.
4. ابوعمرو بن علاء مازنی بصری (م 154). راویان او: دوری حفص بن عمر و سوسی صالح بن زیاد
5. حمزه بن حبیب زیّات کوفی (م 156). راویان او: خلف بن هشام و خلاد بن خالد
6. نافع بن عبدالرحمن اللیثی مدنی (م 169). راویان او: عیسی بن میناء (قالون) و زبیب و ورش (عثمان بن سعید) (قرائت رایج در کشورهای مغرب عربی)
7. علی بن حمزه کسائی کوفی (م 189). راویان او: لیث بن خالد و حفص بن عمر دوری
قراء عشره
متاخرین سه نفر دیگر بر این هفت نفر اضافه کرده‌اند :
8. خلف بن هشام بغدادی (م 229).
9. یعقوب حضرمی بصری (م 205)
10. ابوجعفر مخزومی مدنی (م 130)
قراء اربعه عشر
11. حسن بن یسار بصری (م 110)
12. محمّد بن عبدالرحمن ابن محیصن مکی (م 123)
13. یحیی بن مبارک بصری (م 202)
14. سلیمان بن مهران اسدی اعمش کوفی (م 148)
این چهارده قرائت معروف که هر کدام از طریق دو روای نقل شده است، در مجموع بیست و هشت 28 قرائت را تشکیل می‌‌‌دهند که شناختن آنان در این زمینه ضرورت دارد.
پنج نفر از آنها ایرانی الاصلند. ابن عامر مجهول النسب و ابوعمرو از قبیله مازن تمیم است؛ ولی قاضی اسد یزیدی می‌‌گوید: او از فارس شیراز از روستای کازرون برخاسته است.
عاصم، ابوعمرو، حمزه و کسائی صریحا اظهار تشیع می‌‌نمودند، ولی ابن کثیر و نافع از آنجا که هر دو از فارس هستند، احتمالا شیعه بودند؛ اما ابن عامر بزرگ شده خاندان اموی بود و از دروغگویی و انواع فسق اجتناب نمی‌‌ورزید.
[5]
تواتر قرائات سبع
حجیت قرآن مسلما از طریق تواتر ثابت می‌‌باشد، اما آیا قرائات مختلف نیز از طریق تواتر ثابت شده است قابل بحث می‌‌باشد.
در گفتار برخی نویسندگان و فقها، مساله تواتر قرائات سبع مطرح شده است، آنها گمان کرده‌اند که این قرائات همه متواترند و حجیّت شرعی دارند، بنابراین نمازگزار می‌‌تواند یکی از این قرائت‌ها را برگزیند؛ ولی محققین تواتر قرائات را انکار می‌‌‌کنند و آن را قابل تصور نمی‌‌دانند.
به نظر علامه معرفت اگر نقل از پیغمبر(ص) به قراء و از آنها به دیگران باشد، فاقد شرط تواتر است؛ زیرا اساسی‌ترین شرط تواتر آن است که از مبدأ تا مقصد در تمامی طبقات، نقل همگانی وجود داشته باشد و در این فرض چنین نمی‌‌باشد؛ زیرا در وسط به نقل فرد می‌‌رسد و از تواتر ساقط می‌‌شود.
بنابراین مساله تواتر قرائات سبع، اساسا قابل تصور نبوده و معقول نیست؛ زیرا در زمان هر یک از قاریان هفتگانه، ناقل تواتر صرفا خود آن قاری بوده نه دیگران، و گرنه آن قرائت بدو نسبت داده نمی‌‌شد و جنبه اختصاصی پیدا نمی‌‌کرد.
حدیث سبعه احرف
بررسی این مساله بسیار مهم است که بدانیم آیا قرآن بر قرائات مختلف نازل شده است؟
حدیث معروف أنزل القرآن علی سبعة احرف» به عنوان جنبه‌ای برای حجیت قرائات سبع ارائه شده است؛ یعنی قرآن به هفت حرف نازل شده است تا اشاره‌ای به قرائات سبع باشد. احرف را جمع حرف به معنای قرائت گرفته‌اند .
اگر قرآن بر یک نازل شده است پس حدیث نزل القرآن علی سبعة احرف» را چگونه باید بیان کرد و منشا اختلاف قرائات و علت پیدایش قراء مختلف چیست؟ و اگر به چند قرائت نازل شده کدام یک از ادله و شواهد تاریخی آن مورد تایید است؟
علما امامیه متفقا معتقدند که قرآن فقط به یک حرف و بر یک قرائت نازل شده است و روایات زیر و دیگر ادله آنها را بر این عقیده استوار نموده است.»
[6]
به نظر دکتر طالقانی طبق دو حدیث از امام باقر و امام صادق(ع) در اصول کافی، روایت 12، جلد 4، صفحه 439 که به این مضمون است: قرآن یکی است و از نزد خدای واحد نازل شده است، اما اختلاف از قِبَل روات می‌‌باشد.» این حدیث به هیچ عنوان نزد شیعه قبول نیست. نظر آیت الله معرفت این است که این حدیث به اشتباه فهم شده است. منظور از احرف» لهجه بوده است.
ایشان فرموده‌‌اند: حرف در این حدیث به معنای لهجه است، قبایل مختلف عرب با لهجه‌‌‌های گوناگون نماز می‌‌‌خواندند و قرآن را بر خلاف لهجه قریش که فصیح‌‌ترین لهجه‌‌‌های عرب است، قرائت می‌‌کردند. و در اینجا روایتی را می‌‌‌آورد مبنی بر اینکه برخی از صحابه به پیامبر(ص) اعتراض کردند که آیا باید تمامی عرب و تمامی مردم جهان، طبق لهجه قریش تلاوت کنند؟ فرمودند: نه. قرآن به هفت لهجه نازل شده و به لهجه قریش اختصاص ندارد. عدد هفت کنایه از کثرت است و عدد خاص منظور نیست.
حجیت قرائات سبع
آیا قرائات سبع دارای حجیت و ارزش و اعتبار هست؟ آیا نمازگزار می‌‌تواند یکی از این قرائتها را انتخاب کند؟
بیشتر فقها قائل به جواز می‌‌باشند. مرحوم سید کاظم یزدی در عروة الوثقی، و مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی در وسیلة النجاة احتیاط را در آن دانسته‌‌اند که نمازگزار از قرائات سبع تجاز نکند، گرچه فتوای ایشان جواز قرائت به هر قرائت صحیحی است، چه از سبع باشد چه نباشد.
[7]
آیت الله خویی قرائت به قرائات متداول عصر ائمه را جایز دانسته
[8] و حدیث اقرأوا کما یقرأ الناس» را قرائات متداول آن زمان تفسیر نموده‌اند. امام خمینی(ره) نیز احتیاط فرموده که از قرائات سبع نکند.[9] مشهور بین فقها، تخییر در انتخاب هر یک از قرائات سبع است.
مرحوم سید محسن حکیم می‌‌‌فرماید: حدیث مزبور نمی‌‌تواند ناظر به قرائات سبع باشد؛ زیرا حادثه حصر قرائات در سبع در اوایل سده چهارم به وقوع پیوست؛ یعنی دو قرن پس از صدور حدیث مذکور.
[10]
علامه معرفت نیز چنین آورده است: ما بر این باوریم قرآنی که از جانب خداوند بر پیغمبر(ص) نازل شده است، بیش از یکی نبوده و نیست و آن همین قرآن است که مردم از آن پاسداری می‌‌کنند و قرائت صحیح همان است که مردم از پیغمبر گرفته‌اند و آن قرائت موروثی، هیچ گونه ارتباطی با قرائت قراء که مولود اجتهادات شخصی آنان است، ندارد و نمی‌‌تواند داشته باشد؛ زیرا قرآن موروثی، جدا از قرآن اجتهادی است.
بدرالدین زرکشی و علامه خویی فرموده‌اند : قرآن و قرائات دو حقیقتند، آن وحی الهی است که بر پیامبر اکرم فرود آمده و این اختلاف قراء بر سر شناخت آن وحی است که بیشتر مبنی بر اجتهادات شخصی آنان است».
همه قرآنهای خطی در طول تاریخ طبق قرائت حفص است که همان قرائت مشهور میان مسلمانان بوده است. زیرا حفص قرائت را از استاد خویش عاصم و وی از ابوعبدالرحمن سلمی و او از امیرالمؤمنین(ع) گرفته است که طبعا همان قرائت پیامبر(ص) است که تمامی مردم شاهد و ناظر و ناقل آن بوده‌اند.
امام خمینی(ره) فرموده‌‌اند: احوط تخلف نکردن از قرآن کریم موجود در میان مسلمانان است.
[11]
قرائت حفص
یگانه قرائتی که دارای صند صحیح و با پشتوانه جمهور استوار می‌‌باشد، قرائت حفص است در طی قرون گذشته تا امروز، میان مسلمانان متداول بوده و هست و آن به چند سبب است.
1. دارای سند طلایی است.  از امیرالمؤمنین است و رجال آن تماما ثقه و قابل اعتمادند.
2. توافق آن با قرائت همگانی و جمهور مسلمانان است.
3. عاصم شخصا دارای ویژگیهای بخصوصی بود که او را در میان مردم معروف ساخته و مورد اطمینان همگان بود.
در تمامی ادوار قرائت عاصم با عنوان قرائت برتر تلقی شده بود، لذا در حلقه تعلیم و قرائت، ابن مجاهد، 15 نفر را مخصوص قرائت عاصم گذاشته بود.
به نظر علامه معرفت امام احمد بن حنبل صرفا قرائت عاصم را پذیرفته بود. حفص آگاهترین مردم به قرائت عاصم بود و پیوسته قرائت او مورد ستایش علما و فقهای امامیه بوده است.
[12]




[1] . تاریخ قرآن، علامه محمّد هادی معرفت، ص 141.

[2] . علوم قرآن و فهرست منابع، دکتر سید عبدالوهاب طالقانی، ص 220.

[3] . التبیان؛ ص 86.

[4] . البیان، ص 181.

[5] . التمهید؛ ج 2، ص 226 ـ 231 .

[6] . علوم قرآن و فهرست منابع، دکتر سید عبدالوهاب طالقانی، ص 221.

[7] . عروة الوثقی؛ آداب القراءات و احکامها، مساله 50.

[8] . منهاج الصالحین؛ ج 1، کتاب الصلاة، ص 167، مساله 119.

[9] . تحریر الوسیله؛ ج 1، کتاب الصلاة، ص 152، مساله 14.

[10] . مستمسک العروة الوثق؛ ج 6، ص 242 ـ 245.

[11] . تحریر الوسیله؛ ج 1، ص 152، مساله 14.

[12] . التمهید، علامه معرفت، ج 2، ص 232 ـ 236.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها